1 چون دید مرا مایل زلف و خط و خال افکند نظر سوی من آن طرفه غزال
2 جمعیت حال داشتم چشم رسید دیوانه شدم مرا پریشان شد حال
1 ای قصر وجودم باساس اخلاص سلطان محبت ترا خلوت خاص
2 نفی روشت راه ضلال است و ظلام تقلید رهت طریق خیرست و خلاص
1 ماهی که شدم واله رخساره او بربود دلم نرگس خونخواره او
2 آن به که ز من مدام گردد پنهان چون نیست مرا طاقت نظاره او
1 آن راهنمای عجم و ترک و عرب کز مشرب اوست دعوی هر مذهب
2 قدر همه را گر چه ادب نیست سبب از رؤیت اوست رفعت قدر ادب
1 ای بر همه عالم در احسان تو باز اولی بتو عرض راز و اظهار نیاز
2 گر تو ننوازی که نوازد ما را ما بنده تویی پادشه بنده نواز
1 انجام وجود اهل عالم عدم است پایان سرور و راحت و ذوق غم است
2 بسیار مکش در طلب راحت رنج کین جنس بسی عزیز و بسیار کم است
1 تا دل ز غم هجرت پریشان نشود شایسته ذوق وصل جانان نشود
2 در عالم نیست راحت بی محنت شرط است که تا این نشود آن نشود
1 سودای سر زلف تو دارم همه شب اینست سبب که بی قرارم همه شب
2 چون شمع بیاد مهر رویت تا صبح می سوزد دل در انتظارم همه شب
1 صد شکر که خاک طینتم یافت شرف افتاد مرا دامن اقبال بکف
2 هر کس که نظری ز شاه اقلیمی یافت من فیض نظر یافتم از شاه نجف
1 عمریست که باز عشق یارست مرا دل در غم عشق بی قرارست مرا
2 گشتست گره گشای کارم غم عشق با غیر غم عشق چه کارست مرا