برگ گل کز هر طرف آرایش دستار از فضولی بغدادی غزل 84
1. برگ گل کز هر طرف آرایش دستار تست
جسته هر جانب شرار آتش رخسار تست
1. برگ گل کز هر طرف آرایش دستار تست
جسته هر جانب شرار آتش رخسار تست
1. آزمودم عشق خوبان را بلایی بوده است
وانکه می گویند عاشق مبتلایی بوده است
1. ازان درین چمنم میل گلعذاری نیست
که هیچ برگ گلی بی بلای خاری نیست
1. غیر ناکامی ز محبوبان مرا مطلوب نیست
عاشقان را کام دل جستن ز خوبان خوب نیست
1. سایه ات را متصل ذوق وصالت حاصل است
نیست دور از دولتی اما چه حاصل غافل است
1. دل الفت تمام بآن خاک در گرفت
خوش صحبتی میان دو افتاد در گرفت
1. هوای خاک درت باز در سر افتادست
ز هر چه هست مرا این هوا در افتادست
1. بر جان ما جفای نکویان ز حد گذشت
اوقات ما میانه این قوم بد گذشت
1. در دل لاله غمت آتش سودا انداخت
شمع را آتش سودای تو از پا انداخت
1. کم التفاتی خوبان بعاشقان ستم است
زهی ستم که ترا با من التفات کم است
1. هست با خلعت گلگون قدت ای حور سرشت
الفی کش قلم صنع به شنگرف نوشت
1. تا غایبی تو مجلس ما را حضور نیست
دور از تو بی حضوری عشاق دور نیست