42 اثر از غزلیات در دیوان اشعار فارسی فضولی بغدادی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار فارسی فضولی بغدادی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار فارسی فضولی بغدادی

1 ساقیا می ده که حرفی ز آن دهان گویم ترا تا نکردم مست کی راز نهان گویم ترا

2 بس که از حیرت بود هر لحظه ام حال دگر حیرتی دارم که حال خود چه سان گویم ترا

3 کی توانم گفت حوری در لطافت یا ملک هر چه نتوان دید چون باشد که آن گویم ترا

4 ساعتی بر چشمه چشمم نمی گیری قرار زین روش می زیبد ار سرو روان گویم ترا

1 ای ذکر ذوق بخش تو زیب زبان ما بی ذکر تو مباد زبان در دهان ما

2 از سکه سعادت توفیق فیض تست رایج بهر معامله نقد روان ما

3 آید ز ما همیشه خطا از تو مغفرت آنست مقتضای تو اینست شان ما

4 بر حال ما ز غیر تو لطفی نمی رسد غیر تو نیست واقف راز نهان ما

1 زلال فیض بقا رشحه ز جام منست حیات باقی من نشاه مدام منست

2 بمن فرشته کجا می رسد ز رفعت قدر حریم درگه پیر مغان مقام منست

3 مراست حرمتی از فیض می که پیر مغان مدام خم شده از بهر احترام منست

4 چو من نبوده کسی را ز عشق بدنامی همیشه خطبه این سلطنت بنام منست

1 بِاسمک اللهم یا فتاح اَبوابُ المنا یا غنی الذات یا مَن فیهِ بُرهان الغنا

2 یا مفیض الجود یا فیاض آثار الوجود یا قدیمُ المُلک یا مَن لَم یغیره الفنا

3 یا عمیم اللُّطف یا وهاب لِذّاتُ السُّرور یا طَبیبُ القَلب یا حَلّال اشکال العنا

4 قَد جنی قَلبی مِنَ الدُّنیا ذُنوبا ثُمَّ تاب قَد اتی مُستَغفِرا فَاغفِر لَهُ ما قَد جنا

1 هر زمان حال من از عشق تو دیگرگون است بتو چون شرح کنم حال چه گویم چون است

2 غم دل سوخت مرا پیش که آرم بزبان قصه درد درونم که ز حد بیرون است

3 شده از ناوک آهم دل گردون مجروح رنگ خون است شفق نیست که بر گردون است

4 لب شیرین ترا چون ورق گل خوانم کان صحیفه نه بدین خط و بدین مضمون است

1 نهفتن در دل و جان درد و داغ آن پریوش را توانم گر توان پوشید با خاشاک آتش را

2 ز سینه آه حسرت می کشم چون تیر از ترکش که کی سازد تهی بر سینه ام آن ترک ترکش را

3 منقش گشت رخسارم بخون چون لاله زار آن به که مالم بر کف پای تو رخسار منقش را

4 دلا زهد ریایی هیچ کس را خوش نمی آید شعار خود مکن بهر خدا این وضع ناخوش را

1 سویم شب هجران گذری نیست کسی را بر صورت حالم نظری نیست کسی را

2 کس نیست که از تو خبری سوی من آرد مردم ازین غم خبری نیست کسی را

3 نگذاشت اثر در رهت از هستی من غم در دل ز غم من اثری نیست کسی را

4 گر محنت من نیست کسی را عجبی نیست مثل تو بت عشوه گری نیست کسی را

1 ماه من نخل قدت سرو خرامان منست سرو من ماه رخت شمع شبستان منست

2 می کند حال مرا هجر تو بد وصل تو خوش هجر تو درد من و وصل تو درمان منست

3 دل اسیر قد و جان مست می لعل تو شد قامتت کام دل و لعل لبت جان منست

4 دور بادا قد جانان من از چشم بدان سرو گلزار نکویی قد جانان منست

1 بگل خطت چو نقابی ز مشک ناب انداخت هزار شاهد فتنه ز رخ نقاب انداخت

2 مه رخ تو که سر زد خط از خواشی آن هزار ناوک طعنه بر آفتاب انداخت

3 دمید تا خط چون شب ز روی چون روزت زمانه دیده بخت مرا بخواب انداخت

4 بمردن از غم دل رسته بودم آن لب لعل حیات داد مرا باز در عذاب انداخت

1 پیش عاقل قصه درد من و مجنون یکیست اختلافی در سخن باشد ولی مضمون یکیست

2 داغ دل را خواستم مرهم رساندی ناوکی غالبا پنداشتی داغ دل پرخون یکیست

3 شرط حسنست آن که طاق آن خم ابرو دو تاست رسم خطست این که خال آن لب میگون یکیست

4 جای سرو قامتت در جان نمی گیرد الف حاش لله کی الف با آن قد موزون یکیست

آثار فضولی بغدادی

42 اثر از غزلیات در دیوان اشعار فارسی فضولی بغدادی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار فارسی فضولی بغدادی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی