42 اثر از غزلیات در دیوان اشعار فارسی فضولی بغدادی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار فارسی فضولی بغدادی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار فارسی فضولی بغدادی

1 عمر دراز من که پریشان گذشته است در آرزوی گیسوی جانان گذشته است

2 ذوق وصال اگر نشناسیم دور نیست اوقات ما همیشه به هجران گذشته است

3 داریم آتشی ز تو در دل که سوختست غیر تو هر که در دل سوزان گذشته است

4 در دل گذشته است خیال اجل مرا هر جا که ذکر غمزه جانان گذشته است

1 خورشید بسی خاک‌نشین شد به هوایت روزی نتوانست که بوسد کف پایت

2 فریاد که جانم به لب آمد ز تحیر حرفی نشنیدم ز لب روح‌فزایت

3 خون ریخته بهر ثواب از همه جز ما ما را گنه اینست که مردیم برایت

4 زان غافلی ای ماه که هر شب به تردد چون هاله رهی می‌فکنم گرد سرایت

1 جانم در آن آرزوی وصال محمد است چشمم در انتظار جمال محمد است

2 قدم خمیده چون فلک از جور دور نیست از شوق روی ماه مثال محمد است

3 جسمم ضعیف چون مه نو نیست از فلک بر یاد ابروی چو هلال محمد است

4 این داغهای تازه که بر سینه منست از اشتیاق دانه خال محمد است

1 عشقت از دایره عقل برون کرد مرا داخل سلسله اهل جنون کرد مرا

2 در غم عشق بتان هیچ کسی چون من نیست نظری کن که غم عشق تو چون کرد مرا

3 من نبودم به غم عشق چنین به طاقت کمی لطف تو بسیار زبون کرد مرا

4 بامیدی که مگر طعنه زنان نشناسند شادم از اشک که آغشته بخون کرد مرا

1 چشم بگشادم ببالایت بلا دیدم ترا بیخودم کردی نمی دانم کجا دیدم ترا

2 از تو در طفلی جفا می دیدم اما اندکی در جوانی محض بیداد و جفا دیدم ترا

3 بی وفایی را نه امروز از کسی آموختی ماه من روزی که دیدم بی وفا دیدم ترا

4 کاشکی هرگز نمی کردم گذر سوی درت دوش با بیگانه چند آشنا دیدم ترا

1 چو از غم کنم چاک پیراهنم را ز مردم کند اشک پنهان تنم را

2 چه سان با قد خم کنم عزم کویش گرفتست خار مژه دامنم را

3 غمت دانه ها می فشاند ز چشمم بباد فنا می دهد خرمنم را

4 نیامد ز دست تو ای من غلامت که در طوق ساعد کشی گردنم را

1 کرد عشق ای خون دل در کوی او رسوا مرا جامه پوشان که نشناسد کسی آنجا مرا

2 چند در کوی تو باشد همنشین من رقیب برق آهم کاش یا او را بسوزد یا مرا

3 کلخنی شد منزلم بی آتش رخسار او عاقبت بنشاند بر خاک سیه سودا مرا

4 وعده قتلم نمی یابد وفایی زان پری این تغافل می کشد امروز یا فردا مرا

1 سرو را همچو قدت شیوه رعنایی نیست این قدر هست که او مثل تو هرجایی نیست

2 سرو و گل تا ز قد و روی تو دیدند شکست باغبان را سر و برگ چمن آرایی نیست

3 همدمی چون غم او نیست دم تنهایی هر کرا هست غم او غم تنهایی نیست

4 ای دل از عاشقی از طعنه میندیش که ذوق نتوان یافت ز عشقی که برسوایی نیست

1 بهر صید آن ترک بدخو بر سمند کین نشست باز خواهد شد عنان صبر صد مسکین ز دست

2 دید چون لطف جمالت باز بر هم زد زرشک نقش بند دهر در گلزار هر آیین که بست

3 گر خورد خونابه دل بر یاد لعلت دور نیست باده پندارد اگر آبی دهی رنگین به مست

4 پرده افکندی ز عارض ماه را تابی نماند چین گشادی زلف را بازار مشک چین شکست

1 قرآن صفات جاه و جلال محمد است احکام شرع شرح کمال محمد است

2 اخبار انبیا که سراسر شنیده یک یک بیان حسن خصال محمد است

3 آن کاف و نون که اصل وجودست خلق را کاف کمال و نون نوال محمد است

4 مدی که بر سر الف آدمست تاج مضمون میم و معنی دال محمد است

آثار فضولی بغدادی

42 اثر از غزلیات در دیوان اشعار فارسی فضولی بغدادی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار فارسی فضولی بغدادی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی