42 اثر از غزلیات در دیوان اشعار فارسی فضولی بغدادی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار فارسی فضولی بغدادی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار فارسی فضولی بغدادی

1 نیست تا صبح بجز فکر تو کارم همه شب کارم اینست جز این کار ندارم همه شب

2 همه روزم شده شب اختر آن شبها اشک آه ازین درد چسان اشک نبارم همه شب

3 لطف کن یک شب و در کلبه من گیر قرار تا بدانی که چرا نیست قرارم همه شب

4 تا ندانند که من بهر تو می نالم و بس بفغان از همه کس ناله برارم همه شب

1 از زبانت می رسد هر لحظه آزاری مرا می خلد هر دم بدل زان برگ گل خاری مرا

2 می تواند کرد پنهان از رقیبم ضعف تن گر نسازد فاش هر دم ناله زاری مرا

3 زار مردم در غم تنهایی و ممکن نشد این که بیند زاریم یاری کند یاری مرا

4 در حریم الفتم آزادگان را راه نیست من گرفتارم نباید جز گرفتاری مرا

1 ای بسته دانش تو زبان سوآل ما ناکرده شرح پیش تو معلوم مآل ما

2 شام و سحر تصور آثار صنع تست نقش نگار خانه خواب و خیال ما

3 درک حقیقت تو محالست بر خیال این آرزو کجا و خیال محال ما

4 داریم حال بد ز مآل فعال بد ما را بحال ما نگذارد فعال ما

1 مرا ای شمع میل گریه شد در هجر یار امشب تو بنشین گریه دلسوز را با من گذار امشب

2 بیاد شمع رویش خواهم از سر تا قدم سوزم برو ای اشک آب از آتش من دور دار امشب

3 فکندی وعده قتلم بفردا لیک می ترسم که دیر آمد سحر من جان دهم در انتظار امشب

4 نهان از خلق دارم عزم کویش حسبة لله مرا رسوا مساز ای ناله بی اختیار امشب

1 بکه نسبت کنم آن سرو صنوبر قد را انه اعظم من کل عظیم قدرا

2 می نماید بر او نیک بدیهای رقیب این نه نیک است که او نیک نداند بد را

3 حد اظهار الم نیست مرا پیش بتان بکه اظهار کنم این الم بی حد را

4 مسند عشق ز من بیشتر این پایه نداشت اشک من سر بگردون سر این مسند را

1 چه گونه فاش نگردد غم نهانی ما بشرح حال زبانیست بی زبانی ما

2 برون مباد زمانی ز جان ما غم یار که در بلا غم یارست یار جانی ما

3 در سرشک بپای تو ریختیم و خوشیم که صرف راه تو شد نقد زندگانی ما

4 شکست بار غمت قد ما چه سنگ دلی که هیچ رحم نکردی به ناتوانی ما

1 ز آتشین‌رویی جدا می‌افکند دوران مرا چون شرر البته خواهد کشت این هجران مرا

2 کاش خون دیده بنشاند غبار هستیم چند دارد گرد باد آه سرگردان مرا

3 آنچنین از دیده مردم نمی‌کردم نهان گر نبودی جوهر شوق لبت در جان مرا

4 از پری‌رخساره دارم درون دل غمی وه که خواهد کرد رسوا این غم پنهان مرا

1 تحیر بست در شرح غم عشقت زبانم را چه گویم بر تو چون ظاهر کنم راز نهانم را

2 بسوز دل ز وصلت چاره جستم ندانستم که آتش بیش خواهد سوخت از نزدیک جانم را

3 شدی غایت ز چشم شد دلم صد پاره از غیرت کز آن هر پاره جایی رود از پی گمانم را

4 ز غیرت سوخت ای خورشید جانم رحم بر من کن بهر خاکی میفکن سایه سرو روانم را

1 هست می گویند خالی آن غدار آل را چشم کی برداشتم ز ابرو که بینم خال را

2 چشم بگشادی ندیدم مرغ دل را جای خود غالبا شد صید آن شبها ز مشکین بال را

3 ای بهر نوک مژه برده دلی در خواب او جمع کن یک لحظه دلهای پریشان حال را

4 هفته شد دیدن آن مه نشد روزی مرا آه اگر زین گونه در غم بگذرانم سال را

1 نم نماند از تاب خورشید رخت در خاک ما چون نگرید چون بگرید دیده نمناک ما

2 تا ز سوز سینه ما گشت پیکان تو آب شست گرد غیر را از صفحه ادراک ما

3 عاشقی باید چو بت از سنگ و بی باک از جفا تا کند جوری بکام دل بت بی باک ما

4 رام شد شمعی که چون آتش سر از ما می کشد کرد آخر کار خود تأثیر عشق پاک ما

آثار فضولی بغدادی

42 اثر از غزلیات در دیوان اشعار فارسی فضولی بغدادی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار فارسی فضولی بغدادی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی