42 اثر از غزلیات در دیوان اشعار فارسی فضولی بغدادی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار فارسی فضولی بغدادی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار فارسی فضولی بغدادی

1 خوش آنکه غم سیم‌بری داشته باشد وز غم همه‌دم چشم تری داشته باشد

2 صاحب‌نظر آنست که چون چشم گشاید با ماه‌لقایی نظری داشته باشد

3 ثابت‌قدم آنست که غافل ننشیند در کوی محبت گذری داشته باشد

4 هر بی‌خبری را چه کنم بنده آنم کز حال دل من خبری داشته باشد

1 حبیب درد دلم را دوا نخواهد کرد ترحمی بمن مبتلا نخواهد کرد

2 چو تیر تا نفتد دور ازان کمان ابرو رقیب در دل ما هیچ جا نخواهد کرد

3 کمست مهر بتان آن قدر که گر همه را کنند جمع بیک کس وفا نخواهد کرد

4 بتی که حال دل زار عاشقان داند بعاشقان جفاکش جفا نخواهد کرد

1 ما را بلای عشق تو عمریست آشناست از آشنا جدا شدن آشنا بلاست

2 برخاست از قد تو بهر گوشه فتنه ای سروی ز باغ حسن بدین فتنه برنخاست

3 جان و دلم بسوخت جدایی جدا جدا این است حال آن که ز جانان خود جداست

4 جان پیش تست ما ببلای تو زنده ایم ای عمر مدتیست بلای تو جان ماست

1 بهترین سیرها سیر بیابان فناست حالیا جمعیتی کانجاست در عالم کجاست

2 گشت ویران ملک این عالم درو مردم نماند منزل پر مردم معمور حالا آن سراست

3 بر نگردد هر که زین عالم بآن عالم رود در خوشی و ناخوشی این معنی استدلال ماست

4 در نکویی و بدی کار دو عالم ظاهر است هر که آن عالم بدست آورد این عالم نخواست

1 چو پاره پاره دل از دیده ترم افتد هزار شعله آتش به بسترم افتد

2 نیاورم بنظر آفتاب را ز شرف دمی که دیده بدان ماه پیکرم افتد

3 زند بدامن من آفتاب دست ز قدر گهی که سایه آن سرو بر سرم افتد

4 خوشم بکنج غم و بی کسی که باشم من که ره ببزم بتان سمنبرم افتد

1 ذوق وصلت یافت دل از ساقی و ساغر گذشت شد خلیل خلوت خلت ز ماه و خور گذشت

2 آب چشمم راست طوف آستانت آرزو هر چه خواهد می تواند کرد چون از سر گذشت

3 چون مسیحا می تواند پای بر گردون نهد هر که او را هر چه پیش آمد چو سوزن در گذشت

4 بهتر از من کس نمی داند طریق عاشقی زانکه عمرم در ره خوبان سیمین بر گذشت

1 بحالم التفات آن ماه رو بسیار کم دارد دل از کم التفاتیهای او بسیار غم دارد

2 دمی از مهر بیند سوی من آن مه دمی از کین بسان صبح تیغ التفات او دو دم دارد

3 چه خوش باغیست عالم پر گل و سوسن چه سود اما گلشن بوی تغیر سوسنش رنگ عدم دارد

4 نمی گردد خیال گرد راهش دور از چشمم محالست این که خیزد گرد از جایی که نم دارد

1 برگ گل کز هر طرف آرایش دستار تست جسته هر جانب شرار آتش رخسار تست

2 گر ترا حسن رخ از گلها فزاید دور نیست در حقیقت گل تویی گلهای دیگر خار تست

3 غیرت رنگ رخت گل را گریبان کرد چاک غنچه خونین دل ز رشک درج گوهربار تست

4 عشوه و رعنایی گل نیست در دل کارگر گل چه می داند چه باید کرد اینها کار تست

1 اگر رسوا شدم رسواییم را شد فغان باعث فغان را سوزش دل سوزش دل را بتان باعث

2 بغمزه خستیم دل چون نرنجم زان خم ابرو چه می دانم ندارد ز خم ناوک جز کمان باعث

3 چه باشد گر بریزد خون چشم خون فشانم دل گرفتاری دل را گشت چشم خون فشان باعث

4 درون غنچه تا گلبرگ نبود چاک کی گردد سزد چاک دلم را گر بود داغ نهان باعث

1 آزمودم عشق خوبان را بلایی بوده است وانکه می گویند عاشق مبتلایی بوده است

2 تا شدم عاشق عذابی می کشم چون بت پرست میل چین زلف محبوبان خطایی بوده است

3 نقش خویش و صورت شیرین کشیده کوهکن عاشق صورت پرست خودنمایی بوده است

4 چار سوی دهر جای خودفروشانست و بس جوهر عرفان متاع ناروایی بوده است

آثار فضولی بغدادی

42 اثر از غزلیات در دیوان اشعار فارسی فضولی بغدادی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار فارسی فضولی بغدادی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی