42 اثر از غزلیات در دیوان اشعار فارسی فضولی بغدادی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار فارسی فضولی بغدادی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار فارسی فضولی بغدادی

1 بی وجه نمی گریم گریه سببی دارد بر حال دلم گریان حال عجبی دارد

2 آن شوخ کمان ابرو با من نزند حرفی افکند بابرو چین گویا غضبی دارد

3 تا زنده بود هرگز از جان نکشد منت هرکس که بدل ذوقی از نوش لبی دارد

4 جنت طلبد زاهد ما روضه کویت را از بخت بقدر خود هرکس طلبی دارد

1 چیده ایم از اختلاط خلق دامان هوس نه کسی پروای ما دارد نه ما پروای کس

2 عاشقان دارند شوق گلرخان نه زاهدان گل به بلبل می زند آتش نه در هر خار و خس

3 مردم چشمم ز مژگان اشک می ریزد ولی آب دریا کم نمی گردد بمنقار مگس

4 عزلتی دارم که در خلوت سرای بی کسی با مسیحا هم نمی خواهم که باشم همنفس

1 هردم از شوق لب لعلت دلم خون می‌شود صورت حالم ز خون دل دگرگون می‌شود

2 تا خطش سر زد ز رخ شد روز غم بر من دراز موسمی کش روز می‌کاهد شب افزون می‌شود

3 گر حذر داری ز دود آه من حرفی بگو چاره دفع گزند مار ز افسون می‌شود

4 جلوه حسنست مواج کمال عاشقی هر کرا لیلی نگاهی کرد مجنون می‌شود

1 بر جان ما جفای نکویان ز حد گذشت اوقات ما میانه این قوم بد گذشت

2 سوز و گداز شمع ز رشک جمال تست رست از همه عذاب کسی کز حسد گذشت

3 نشمرد از سکان خودم هیچ دلبری بر من ز دلبران ستم بی عدد گذشت

4 در خون نشست مردم چشمم ز آرزو هر گه که در خیال من آن خال و خد گذشت

1 سایه ات را متصل ذوق وصالت حاصل است نیست دور از دولتی اما چه حاصل غافل است

2 حل مشکل نیست مشکل پیش او اما چه سود مشکل خود پیش او اظهار کردن مشکل است

3 پا کشید از چشمه چشمم ز بیم فتنه خواب کین گذرگه مردم خونریز را سرمنزل است

4 گر نماند رازم از غیر تو پنهان دور نیست هست دل پیش تو و رازی که دارم در دل است

1 یار ما را به ازین زار و حزین می خواهد به ازین چیست که ما را به ازین می خواهد

2 هوس عاشقی آن بت بی باک کند خویش را هر که چون من بی دل و دین می خواهد

3 آهم از چرخ برین می گذرد وه کان تیر هدفی دورتر از چرخ برین می خواهد

4 زیر زین مه نو رخش فلک جلوه گرست شهسواری چو تو در خانه زین می خواهد

1 بخاک پای تو تا ترک سر نخواهم کرد هوای کاکلت از سر بدر نخواهم کرد

2 قضا که عشق توام یاد داد می دانست که غیر عشق تو کار دگر نخواهم کرد

3 چنان ز دست غمت خاک کرده ام بر سر که روز حشر سر از خاک بر نخواهم کرد

4 مپرس حال دل خسته ام طبیب که من ز راز خویش کسی را خبر نخواهم کرد

1 ملولم از تو نمی پرسیم که حال تو چیست ملول بهر چه موجب ملال تو چیست

2 خراب شد ز تو حالم چرا نمی پرسی چه حالتست ترا مانع سؤال تو چیست

3 مرا خیال تو و فکر تست در دل زار ترا چه فکر بدل می رسد خیال تو چیست

4 شراب عشق تو مدهوش کرده است مرا چه آگهم که فراق تو یا وصال تو چیست

1 دوشم انیس خلوت گرمابه یار شد هر موی بر تنم مژه اشکبار شد

2 آب حیات من بزمین قطره قطره ریخت صرف ره محبت آن گلعذار شد

3 پیکان او که در تن سوزان نهفته بود بگداخته ز هر طرفی آشکار شد

4 جسمم ز تاب شعله شمع جمال تو سر تا قدم پر آبله آبدار شد

1 امید بود که خواهد جفای یارم کشت نکرد یار جفایی در انتظارم کشت

2 نکرد گر چه بهر وعده که کرد وفا هزار شکر که باری امیدوارم کشت

3 هزار بار مرا زنده کرد لعل لبش اگر چه غمزه شوخش هزار بارم کشت

4 مرا نکشت ز بسیاری جفا اغیار کم التفاتی آن سرو گل عذارم کشت

آثار فضولی بغدادی

42 اثر از غزلیات در دیوان اشعار فارسی فضولی بغدادی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار فارسی فضولی بغدادی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی