آثار فیض کاشانی

صفحه 9 از 113
113 اثر از غزلیات در دیوان اشعار فیض کاشانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار فیض کاشانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار فیض کاشانی

1 از عتاب تو پناهم خوی تست وزعقاب تو مفرم سوی تست

2 از تو هر دم میگریزم سوی تو بیم من از تو امیدم سوی تست

3 دیدة دل محو روی تو مدام قبلة چشم دلم ابروی تست

4 هستی من از خطاب امر کن مستی من از لب دلجوی تست

1 این تن ما از روان روشن ما روشنست وین دل ما از ریاضات تن ما روشنست

2 هر خیالی کرد دشمن نوری اندر سینه تافت سینه ما از جفای دشمن ما روشن است

3 صمت حکمت میفزاید در دل اهل خرد خاطر ما از زبان الکن ما روشن است

4 از دهان ما شنید و در دل خود جای داد آن دل حکمت پذیر از روزن ما روشنست

1 ای که در راه خدایت چشم غیرت رهبرست باغ را بنگر که از آثار رحمت اخضر است

2 کیف یحیی الارض بعد الموت را نظّاره کن تا عیان گردد ترا بعثی که حشر اکبر است

3 سبغة الله را نگر آثار قدرت را به بین حبذا آیات آنگو خالق خشک و ترست

4 بر درختی راست تسبیحی و ذکری در سجود از زبان حال بشنو گوش جانت گر کراست

1 یارب چمن حسن تو خرم زچه آبست کاندر نظرم هر چه به جز تست سرابست

2 غیر از دل عشاق تو معمور ندیدیم گشتیم سراپای جهان جمله خرابست

3 هر کس که چشید از می عشق تو نشد پیر مستان غمترا همهٔ عمرشبابست

4 در عهد صبا توبه شکستیم بصهبا دیریست که سجاده مارهن شرابست

1 آهنگ جانان کرد جان ایمطرب آهنگی بس است دیوانه شد دل زان پری دیوانه را رنگی بسست

2 ما مست پیغام وئیم شیدای دشنام وئیم صلح از برای مدعی ما را از او جنگی بس است

3 کی بیخودان بوی او دارند تاب روی او در دست ما آشفتگان از زلفش آونگی بس است

4 مطرب نوا را ساز کن برگ و نوا آغاز کن گو جان و دل پرواز کن ما را بت سنگی بس است

1 مرا که دل زغم معصیت ورق و رقست امید نور تجلی زحق طبق طبق است

2 غمم ازو بود و شادمانی دل او زیمن دوست همه درد من بیک نسق است

3 گناه ما چو خجالت در آسمان افکند که بارش اینهمه کرد و هنوز در عرقست

4 سپهر نیست که دود دل عزیز انست نشان خون دلست اینکه بر افق شفق است

1 بندهٔ او من و او خدای منست من برای وی و او برای منست

2 مقصد اصلی ندای کنم سایر خلق چون صدای منست

3 هادی این رهم صلا بزنید هر کرا پیرو هدای منست

4 میروم بر براق عشق سوار قبهٔ آسمان درای منست

1 دلم پیوسته با مهرش قرین است محبت خاتم دلرا نگین است

2 سرم ویرانهٔ گنج الهی دلم دیوانهٔ عقل آفرین است

3 دو عالم در سر من جای دارد نه پنداری وجود من همین است

4 گهی پرواز بالا آسمانم اگرچه آشیان من زمین است

1 زمستان خراباتیم پند است که هر کو عشق بازد هوشمند است

2 خوشا آندل که در زلفی اسیر است بزنجیر جنون عشق بندست

3 فرو ناریم سر جز بر در دوست فقیران را سرهمت بلند است

4 همه عالم طلبکارند او را اگر مومن و گر زنار بندست

1 نه زلفست آن که دلها را کمندست هزاران دل بهر موئیش بند است

2 نه اندامست و قد سرویست آزاد نه گفتار است و لب قندست قندست

3 نه چشمست آنکه بیماریست یا مست نه ابرو آن کمانی یا کمند است

4 نه حالست آنکه بینی بر عذارش برای چشم بر آتش سپند است

آثار فیض کاشانی

113 اثر از غزلیات در دیوان اشعار فیض کاشانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار فیض کاشانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی