گفتم که روی خوبت از من چرا از فیض کاشانی غزل 96
1. گفتم که روی خوبت از من چرا نهان است
گفتا تو خود حجابی ورنه رخم عیان است
...
1. گفتم که روی خوبت از من چرا نهان است
گفتا تو خود حجابی ورنه رخم عیان است
...
1. سبزهٔ خط تو دیدن چه خوش است
در بهار تو چریدن چه خوش است
...
1. سوی تو بی تاب دویدن خوشست
برقع از آن روی کشیدن خوشست
...
1. من و هزار گدا همچو من بنزد تو هیچست
گدا چه پادشهان زمن بنزد تو هیچست
...
1. در غمزه مستانه ساقی چه شرابست
کز نشأه آنجان جهان مست و خرابست
...
1. دمبدم دل ما را از الست پیغام است
از بلی بلی جانرا تازه تازه اسلامست
...
1. صورت انسان دگر معنی آن دیگر است
صورت انسان مس و معنی انسان زرست
...
1. زغفلت تو ترا صد حجاب در پیش است
صفای چهرهٔ جانرا نقاب در پیش است
...
1. ای آنکه توئی قبله ارباب کیاست
چون تو نبود راهنمائی بنفاست
...
1. راز در دل شده کره محرم کجاست
مردم فهمیده در عالم کجاست
...
1. خمار گشت مرا ساقیا شراب کجاست
نکرد چارهٔ این درد دُرد ناب کجاست
...
1. دل که ویران اوست آباد است
جان چو غمناک از او بود شاد است
...