آثار فیض کاشانی

صفحه 7 از 113
113 اثر از غزلیات در دیوان اشعار فیض کاشانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار فیض کاشانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار فیض کاشانی

1 گرنکندی بسته ماند اینجا دلت تو بمانی بیدل آنجا در عذاب

2 حسرتی ماند بدل آنرا که داد دل بچیزی گر نشد زان کامیاب

3 هست دنیا چون سرابی تشنه را تشنه کی سیراب گردد از سراب

4 آیدت هر دم سرابی در نظر سوی آن رانی بتعجیل و شتاب

1 در محافل شعر میخوانم گهی با آب و تاب گاه بهر خویش خوانم بی لب از روی کتاب

2 شعر حق خوانم نه باطل حکمت و قوت خرد آنچه روی دل کند سوی حق و دارالثواب

3 شعر خوانم کاورد ارواح را در اهتزاز لرزه افتد در بدن معنی چو بگشاید نقاب

4 در مقامی کاندر و سنجند نقد هر سخن آن سخن کان تن بلرزاند نیاید در حساب

1 عشق پرداز ما مرا دریاب ای بلای خدا مرا دریاب

2 سوخت از آتش هوس جانم بردم آبم هوا مرا در یاب

3 لحظه لحظه خودی و خود بینی گیردم از خدا مرا دریاب

4 صحبت خلق دورم از حق کرد عمر من شد هبا مرا در یاب

1 بیمار زارم دریاب دریاب جز تو ندارم دریاب دریاب

2 در راه عشقت از پا فتادم رحمی که زارم دریاب دریاب

3 دو از رخ تو در خاک و در خون جان می سپارم دریاب دریاب

4 جان شد خیالی تن شد هلالی زار و نزارم دریاب دریاب

1 شبی رو بحق آر ای جان مخسب بنال از غم درد پنهان مخسب

2 ترا چارهٔ باید از بهر درد بسوز شبش ساز درمان مخسب

3 بیک شب اگر چاره شد خواب کن وگرنه شبی دیگر ای جان مخسب

4 کجا یک شب و ده شب این میشود بمان خواب راحت بدو نان مخسب

1 بده پیمانه سرشار امشب مرا بستان زمن ای یار امشب

2 ندارم طاقت بار جدائی مرا از دوش من بردار امشب

3 نقاب من زروی خویش برگیر برافکن پرده از اسرار امشب

4 زخورشید جمالت پرده بردار شبم را روز کن ای یار امشب

1 سالک راه حق بیا همت از اولیا طلب همت خود بلند کن سوی حق ارتقا طلب

2 فاش ببین گَهِ دعا روی خدا در اولیا بهر جمال کبریا آئینة صفا طلب

3 گفت خدا که اولیا روی من و ره منند هر چه تو خواهی از خدا بر در اولیا طلب

4 سرور اولیا نبیست و زپس مصطفی علی است خدمت مصطفی کن و همت مرتضی طلب

1 بیمار زارم انت الطبیب درد تو دارم انت الحبیب

2 از تست دردم گرد تو گردم درمان من کن انت الطبیب

3 بر تو عیانست سوز نهانم بر سر و اعلان انت الرقیب

4 هر سو کنم رو باشی تو آن سو با هر من و او انت القریب

1 تن خاک راه دوست کنم حسبی الحبیب جان نیز در رهش فکنم حسبی الحبیب

2 چون عشق در سرای وجودم نزول کرد از خویشتن طمع بکنم حسبی الحبیب

3 دل سوخت چون در آتش سودای عشق او جان هم در آتشش فکنم حسبی الحبیب

4 چون ناصر من اوست چو منصور میروم خود را بدار عشق زنم حسبی الحبیب

1 گنج ابدی پیروی حق و عبادت مفتاح در خیر نمازی بجماعت

2 معنای نمازست حضور دل و اخیات زنهار بصورت مکن ایدوست قناعت

3 راضی مشو از بندگی تا ننمائی آداب و شرایط همه را نیک رعایت

4 هر چند که وسواس کنی سود ندارد خود را ندهی تا بدل و جان بعبادت

آثار فیض کاشانی

113 اثر از غزلیات در دیوان اشعار فیض کاشانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار فیض کاشانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی