آثار فیض کاشانی

صفحه 5 از 113
113 اثر از غزلیات در دیوان اشعار فیض کاشانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار فیض کاشانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار فیض کاشانی

1 آسمان را یکسر پرشور میدانیم ما وز شراب لم یزل محمور میدانیم ما

2 نورحق تابیده بر اکناف عالم سربسر نور انجم پرتوی زان نور میدانیم ما

3 جابجا در هر فلک بنشسته خیلی از ملک این عبادتخانه را معمور میدانیم ما

4 هر کرا دانش بود مقصود بر حس و خیال چشم او گر چار گردد کور میدانیم ما

1 جمال تست بروز آفتاب روزن ما خیال تست بشبها چراغ مسکن ما

2 گرفت از تن ما ذره ذره داد بجان زیمن عشق تو شد رفته رفته جان تن ما

3 گمان مبر که بیک جا نشسته ام فارغ دو کون طی شد و یک کس ندید رفتن ما

4 دل من آهن و عشق تو بود مغناطیس ربود جذبهٔ آهن ربای آهن ما

1 ای دوای درد بیدرمان ما وی شفای علت نقصان ما

2 آتشی از عشق خود در ما زدی تا بسوزی هم دل و هم جان ما

3 آتشی خوشتر زآب زندگی کان بود هم جان و هم ایمان ما

4 صدهزار احسنت ای آتش فروز خوش بسوزان منتت برجان ما

1 ای فدای عشق تو ایمان ما وی هلاک عفو تو عصیان ما

2 گر کنی ایمان ما را تربیت عشق گردد عاقبت ایمان ما

3 زآتش خوف تو آب دیدها زآب حلمت آتش طغیان ما

4 ای بما آثار صنع تو بدید وی تو پنهان در درون جان ما

1 ای در هوای وصل تو گسترده جان‌ها بال‌ها تو در دل ما بوده‌ای در جستجو ما سال‌ها

2 ای از فروغ طلعتت تابی فتاده در جهان وی از نهیب هیبتت درملک جان زلزال‌ها

3 ای ساکنان کوی تو مست از شراب بی‌خودی وی عاشقان روی تو فارغ ز قیل و قال‌ها

4 سرها ز تو پرغلغله جان‌ها ز تو پرولوله تنها ز تو در زلزله دل‌ها ز تو در حال‌ها

1 هان رستخیز جان رسید شد در بدن زلزال‌ها افکند تن اثقال‌ها بگشود جان را بال‌ها

2 افکند هر حامل چنین از هول زلزال زمین گشتند مست اینچنین انداختند احمال‌ها

3 بی‌هوش شد هر مرضعه از شدت این واقعه دست از رضاعت بازداشت بی‌خود شد از اهوال‌ها

4 انسان چو دید این حال‌ها گفت از تعجب مالها گفتند از ارض بدن بیرون فتاد اثقال‌ها

1 لذات نماند و الم‌ها شادی گذرد چو برق و غم‌ها

2 غمناک مباش ازآن و زین خوش چون هردو رود سوی عدم‌ها

3 هر حادثه‌ای که بر سر آید هم سوی عدم کشد قدم‌ها

4 هر پسریر است عسر در پی هر عسری را ز پی کرم‌ها

1 ای کوی تو برتر از مکان‌ها وی گم شده در رهت نشان‌ها

2 سرگشته به برّ و بحر گردند اندر طلب تو کاروان‌ها

3 ای غرقهٔ بحر بی‌نشانی وان گمره وادی نشان‌ها

4 هر غم‌زده‌ای‌ست از تو محزون وز تست نشان شادمان‌ها

1 ای لال ز وصف تو زبان‌ها کوته ز ثنای تو بیان‌ها

2 با آنکه تو در میان جانی جویای توایم در کران‌ها

3 هر گوشه فکنده تیر فکرت زه کرده بهر کمان کمان‌ها

4 گاهی به بتی شویم مفتون جوییم جمالت از نشان‌ها

1 تو و آرام و پخته کاری‌ها من و خامی و بی‌قراری‌ها

2 پرسشم گر به خاطرت گذرد دل بیمار و جان‌سپاری‌ها

3 غیر را روزهای عیش و طرب من و شب‌های تار و زاری‌ها

4 بی نکویی چه بر سرش آمد کو مراعات حق‌گذاری‌ها

آثار فیض کاشانی

113 اثر از غزلیات در دیوان اشعار فیض کاشانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار فیض کاشانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی