ای که در این خاکدان جان و جهانی از فیض کاشانی غزل 25
1. ای که در این خاکدان جان و جهانی مرا
چون بروم زین سرا باغ و جنانی مرا
...
1. ای که در این خاکدان جان و جهانی مرا
چون بروم زین سرا باغ و جنانی مرا
...
1. ترا سزاست خدایی نه جسم را و نه جان را
تو را سزد که خودآیی نه جسم را و نه جان را
...
1. اگر خرند زعشاق جان سوخته را
روان بدوست برم این روان سوخته را
...
1. بنواز دل شکستهای را
رحمی بنمای خستهای را
...
1. تجلی چون کند دلبر کنم شکران تجلی را
تسلی چون دهد ازخود نخواهم آن تسلی را
...
1. هر که آگه شد از فسانهٔ ما
عاقبت پی برد بخانهٔ ما
...
1. ای زتو خرّم دل آباد ما
وز تو غمگین خاطر ناشاد ما
...
1. اشکهای گرم ما و آههای سرد ما
کس نداند کز کجا آید مگر هم درد ما
...
1. بوئی زگلشنی است بدل خارخار ما
باید که بشکفد گلی آخر زخار ما
...
1. دارد شرف بر انجم و افلاک خاک ما
آئینهٔ خدای نما جان پاک ما
...
1. غم زخوی خویش داردخاطر غمناک ما
نم زجوی خویش دارد دیده نمناک ما
...