آثار فیض کاشانی

صفحه 10 از 113
113 اثر از غزلیات در دیوان اشعار فیض کاشانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار فیض کاشانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار فیض کاشانی

1 کعبهٔ وصل تو پناه منست طاق ابروت قبله گاه منست

2 چشم فتان مست خونریزت خود زبیداد خود پناه منست

3 خود ره لشگر غمت دادم غارت خان و مان گناه منست

4 بنگاهی اگر خراب شدم چشم مست تو عذرخواه منست

1 گر کشی و گر بخشی هر چه میکنی خوبست کشتن از تو میزیبد بخشش از تو محبوبست

2 گر نوازی از لطفم ور کدازی از قهرم هر چه میکنی نیکوست التفات مطلوبست

3 گر وفا کنی شاید ورجفا کنی باید قهرهات مستحسن لطفهات محبوبست

4 جلوه های تو موزون غمزهای تو شیرین نازها بجای خود شیوهات مرغوبست

1 لب برلبم نه ساقیا تا جان فشانم مست مست این باقی جان گوبرو آن جان باقی هست هست

2 چشمان مستت را مدام مستان چشم تو غلام چشمان مستت می بدست مستان چشمش می پرست

3 هم چشم مستت فتنه جوهم مست چشمت فتنه خو در هند و در ایران فتد بس فتنه ها زآن ترک مست

4 گرچشم بیمارت بلاست بیمار چشمت را دواست هم از بلا یابد شفا آنکش بلای عشق خست

1 شوریدگان عشق را ای مطرب آهنگ فناست برگ نوا را ساز کن ساز ره مستان نواست

2 بیخ طرب در چنک ما اندوه و غم دلتنگ ما لذات دنیا ننگ ما ما را ببزم دوست جاست

3 زاهدزجنت دم زندسلطان زتاج وتخت وملک مارانه این زیبدنه آن فوق دوعالم جای ماست

4 جا درزمین گوتنگ باش ماراکه درعرش است دل در زیر سرگوسنگ باش ما را چو برافلاک پاست

1 نگارا در غمت جانم حزین است بهر جزو دلم در وی دفین است

2 ترا رحمی بباید یا مرا صبر چه سازم چون نه آنست و نه اینست

3 امیر حسن را خوی آنچنانست اسیر خلق را عشق اینچنین است

4 تقاضای جناب حسن آنست تمنای خیال عشق این است

1 صحرا وباغ و خانه ندانم کجا خوش است هرجا خیال روی تو باشد مرا خوش است

2 در دوزخ ار خیال توام همنشین بود یاد بهشت می نکنم بس که جا خوشست

3 غمخوار گومباش غمین از بلای ما ما عاشقان غمزده را در بلا خوشست

4 با آب چشم و آتش دل گشته ام مقیم برخاک کوی دوست که آب وهوا خوش است

1 گفتم که روی خوبت از من چرا نهان است گفتا تو خود حجابی ورنه رخم عیان است

2 گفتم که از که پرسم جانا نشان کویت گفتا نشان چه پرسی آن کوی بی نشان است

3 گفتم مرا غم تو خوشتر ز شادمانی گفتا که در ره ما غم نیز شادمان است

4 گفتم که سوخت جانم از آتش نهانم گفت آن که سوخت او را کی ناله یا فغان است

1 سبزهٔ خط تو دیدن چه خوش است در بهار تو چریدن چه خوش است

2 در جمالت نگرستن چه نکوست گل زگلزار تو چیدن چه خوشست

3 از دهان تو گرفتن کامی شکر از تنک کشیدن چه خوش است

4 جای در سایهٔ زلفت کردی مو بموی تو رسیدن چه خوش است

1 سوی تو بی تاب دویدن خوشست برقع از آن روی کشیدن خوشست

2 می زدهان تو کشیدن نکوست جان زلبان تو مکیدن خوش است

3 در هوس بوسه لعل لبت جان بلب کام رسیدن خوش است

4 گوشهٔ ابروی تو آن ماه نو بر رخ خورشیدن تو دیدن حوشست

1 من و هزار گدا همچو من بنزد تو هیچست گدا چه پادشهان زمن بنزد تو هیچست

2 کجا رسند بحسن تو دلبران خطائی بتان چین و خطا و ختن بنزد تو هیچست

3 ندیده روی تو ورنه به بت کجا نگرستی نکوترین بتی از برهمن بنزد تو هیچست

4 بهار عارض تو برد آبروی بهاران بهار و گلشن و طرف چمن بنزد تو هیچست

آثار فیض کاشانی

113 اثر از غزلیات در دیوان اشعار فیض کاشانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار فیض کاشانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی