آثار فیض کاشانی

صفحه 12 از 113
113 اثر از غزلیات در دیوان اشعار فیض کاشانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار فیض کاشانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار فیض کاشانی

1 بیابیا که دلم در هوات بیمار است بخور غمم که سراپایم از غمت زار است

2 برس برس که زغمزه نماند جز نفسی بوصل خویش بمن زس که عمر بسیار است

3 مرا زنور حضورت دمی ممان با من که بیرخت نفسی گر برآورم نار است

4 بغیر تو چو نشینم دمی شوم تیره زپیش تو روم از یکنفس دلم تار است

1 ذره ذره نور حق را جلوه گاهی دیگر است یک بیک بر وحدت ذاتش گواهی دیگر است

2 اهل دل ببنند در هر ذره از حق جلوه هر دم ایشانرا برخسارش نگاهی دیگر است

3 دیده حق بین نه بیند غیر حق در هر چه هست لاجرم او را بهر جا سجده گاهی دیگر است

4 عاقلان جویند حق را در برون خویشتن عاشقانرا از درون با دوست راهی دیگر است

1 ما را زباغ حسن تو حسرت ثمر بس است از قلزم غم تو محبت گهر بس است

2 گلزار وصل نبود اگر خار غم خوش است از کشت عمر حاصل ما اینقدر بس است

3 دوزخ چه حاجتست چو یک آه برکشم سوزیم پاک سوخته را یک شرر بس است

4 میزان چه میکنیم حساب از چه میدهیم قانون عشق و کرده ما درنظر بس است

1 یار ما گر میل صحرا میکند صحرا خوش است میل دریا گر کند در چشم ما دریا خوش است

2 گر نماید روی او خود رفتن دلها نکوست وربپوشد رخ زحسرت شور در سرها خوش است

3 در وصالش چون نوازد مستی ما خوش بود در فراقش گر گدازد نالهای ما خوش است

4 هر چه خواهد خاطرش ما آن شویم و آن کنیم هر کجا ما را دهد جا جای ما آنجا خوش است

1 دل بوفای تو نهادن خوش است جان بتمنای تو دادن خوش است

2 گر سرعاشق برود رفته باش بر قدم عشق ستادن خوش است

3 پای کشیدن زهمه کارها سربسر عشق نهادن خوش است

4 یکسره بر خواستن از هر دو کون بر قدم دوست فتادن خوش است

1 مرا زجام خیالش شراب در پیش است بهر کجا نگرم آفتاب در پیش است

2 زتوبه دم نتوان زد مدام زان لب لعل بهر کجا که نشستم شراب در پیش است

3 مرا که سینه کبابست و لعل یار شراب زخوان حق نعم بی حساب در پیش است

4 اصول دین چکنم با فروع آن چه مرا زخط و خال بتان صد کتاب در پیش است

1 منوش ساغر دنیا که درد ناب نماست درونش خون دلست از برون شراب نماست

2 هر آنچه در نظر آید ز زینت دنیا بنزد اهل بصیرت سراب آب نماست

3 ببر مگیر عروس جهان که غدار است مرو بجامه خوابش که پیر شاب نماست

4 مدوز کیسهٔ نفعش که نفع او ضرر است مخور فریب خطایش جهان صواب نماست

1 رازها با اهل گفتن ز اهل عرفان خوش نماست یار یکدیگر شدن از قوم و خویشان خوش نماست

2 نصرت دین حق و در درد بودن متفق ز اهل علم و پیشوایان و فقیهان خوش نماست

3 این فقیهان مجادل از کجا حکمت کجا درس و بحث و علم و حکمت از حکیمان خوش نماست

4 خواندن قرآن و فهمیدن به آواز حزین با خضوع جان و تن از اهل قرآن خوش نماست

1 بر رخ مه طلعتان زلف پریشان خوش نماست دلبری و ناز و استغنا از اینان خوش نماست

2 عاشقان را زاری و مسکینی و افتادگی دلبران را پرسش احوال ایشان خوش نماست

3 خوبرویان را پریشان اختلاطی خوب نیست امتناع و شرم و تمکین از نکویان خوش نماست

4 هر جفائی کز نکو رویان رسد باید کشید صبر بر آزار یار از مهر کیشان خوش نماست

1 گنجیست معرفت که طلسمش نهفتن است راهش غبار شرکت ز ادراک رفتن است

2 گر بحر معرفت بکف آید بکش سخن کان موسم جواهر اسرار شفتن است

3 خشگی اگر دوچار شود خشک شو مگو اهل دلی چو بینی آن جای گفتن است

4 بیمار دل زمعرفت از شمهٔ برد بیماریش فزون شود اولی نهفتن است

آثار فیض کاشانی

113 اثر از غزلیات در دیوان اشعار فیض کاشانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار فیض کاشانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی