یا رب سببی ساز که آن ختم از فیض کاشانی غزل 1042
1. یا رب سببی ساز که آن ختم امامت
باز آید و برهاندم از غم به سلامت
...
1. یا رب سببی ساز که آن ختم امامت
باز آید و برهاندم از غم به سلامت
...
1. سئوال طلعت از آن حضرت ارچه بیادبی است
زبان خموش ولیکن دهان پر از عربی است
...
1. برو به کار خود ای واعظ این چه فریاد است
ببین به جای که بنشستهای چه بیداد است
...
1. بیا بیا که ز هجر تو کار دل زاریست
ز دست رفت دل و کار وقت دلداری است
...
1. مردم دیده ما جز به رهت ناظر نیست
دل سرگشته ما غیر تو را ذاکر نیست
...
1. دل سراپرده محبت اوست
دیده آئینه دار طلعت اوست
...
1. کس نیست که او منتظر وصل شما نیست
جان نیست که آن خاک ره آل عبا نیست
...
1. روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست
در پردهای هنوز و صدت عندلیب هست
...
1. ای هدهد صبا به سبا میفرستمت
بنگر که از کجا به کجا میفرستمت
...
1. رواق منظر چشم من آشیانه تست
کرم نما و فرود آ که خانه خانه تست
...
1. راز دل با تو گفتنم هوس است
خبر دل شنفتنم هوس است
...
1. ای تو ما را راحت جان الغیاث
دردها را جمله درمان الغیاث
...