چو باد عزم سرای امام خواهم از فیض کاشانی غزل 1066
1. چو باد عزم سرای امام خواهم کرد
نفس به بوی خوشش مشکفام خواهم کرد
...
1. چو باد عزم سرای امام خواهم کرد
نفس به بوی خوشش مشکفام خواهم کرد
...
1. مرا شوق حضور او ز سر بیرون نخواهد شد
قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد
...
1. به کوی مهدی هادی گذر توانی کرد
هوای نفس ز سر گر به در توانی کرد
...
1. سالها دل طلب وصل تو از ما میکرد
به دعا دست برآورده خدایا میکرد
...
1. پیشتر زانکه خدا خشت و گل آدم زد
نور پیغمبر و آلش ز تجلّی دم زد
...
1. نقدها را بود آیا که عیاری گیرند؟
تا همه شیعه نمایان پی کاری گیرند؟
...
1. کی باشد آن که مهدی ما پردهدر شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود
...
1. جان بیلقای مهدی ذوقی چنان ندارد
وانکس که این ندارد حقا که آن ندارد
...
1. آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند
...
1. بخت از قدوم دوست نشانم نمیدهد
دولت خبر ز راز نهانم نمیدهد
...
1. گداخت جان که شود کار دل تمام و نشد
بس سوختیم در این آرزوی خام و نشد
...