ای خدا شرمندهام از کثرت از فیض کاشانی غزل 797
1. ای خدا شرمندهام از کثرت احسان تو
شرم بر شرمم فزاید چون کنم عصیان تو
...
1. ای خدا شرمندهام از کثرت احسان تو
شرم بر شرمم فزاید چون کنم عصیان تو
...
1. خاهم که خاک راه شوم زیر پای تو
تا ذره ذرهام همه گیرد هوای تو
...
1. ای سر هر سروری در پای تو
خوبی هر خوبی از بالای تو
...
1. هستیم یکقطره از دریای تو
مستیم یک نشأه از صهبای تو
...
1. بیپرده رخ نما که شوم من فدای تو
در چشم من در آ که شوم من فدای تو
...
1. تا بکی در مقام نازی تو
چه شود گر بما بسازی تو
...
1. جان من سخت دلربائی تو
دل من نیک جانفزائی تو
...
1. بر من نیستی کجائی تو
ای که یکجا دمی نیائی تو
...
1. ای گل چه گلی مانا از گلشن هوئی تو
چشمت مرساد از کس هی هی چه نکوئی تو
...
1. من نزد توام حاضر هر جای چه جوئی تو
واندر همه جا هستم بیهوده چه پوئی تو
...
1. تن بی جانم و جانم توئی تو
سراپا کفر و ایمانم توئی تو
...
1. قصه اندوه دل بسیار شد خاموش شو
هر که بشنید این انین بیمار شد خاموش شو
...