1 شب آمد تا شب وصلم دهد یاد دهد خاک وجودم جمله بر باد
2 یقین میسوخت فایز ز آتش دل نمیکردش گر آب دیده امداد
1 مگر یار آمده بر پشت بامم که بوی جنت آید بر مشامم؟
2 فرود آ گرچه فایز نیست قابل بیا بنشین نگه دار احترامم
1 سر و زلف تو آشوب جهان شد اسیر زلف تو پیر و جوان شد
2 هنوزم اول دنیاست، فایز که برپا فتنه آخر زمان شد
1 اگر آهی کشم افلاک سوزد در و دشت و بیابان پاک سوزد
2 اگر آهی کشد فایز از این دل یقین دارم گل نمناک سوزد
1 نسیم روحپرور دارد امشب شمیم زلف دلبر دارد امشب
2 گمانم یار در راه است، فایز که این دل شور در سر دارد امشب
1 اگر در عهد، ابروت منکر ماست ولی تصدیق تو آن چشم شهلاست
2 لب و دندان و زلف و خال، فایز مرا زین چار شاهد قطع دعواست
1 ز کشت و پیچ این شلوار رنگین خرامان رفتن و این وضع سنگین
2 کند مجبور فایز را در آخر که مجنونوار خارج گردد از دین
1 مکش سرمه به چشم نازپرور مکن روز مرا از شب سیهتر
2 نمیسوزد دلت از بهر فایز چه خواهی گفت فردا روز محشر؟
1 نه یادم میکنی نه میروی یاد به نیکی باد یادت ای پریزاد
2 عجب نبود کنی فایز فراموش فراموشیست رسم آدمیزاد
1 فلک، از جور تو دل پر ز خون بود غم و اندوه من از حد فزون بود
2 نه اکنون است ظلمش یار فایز ز هنگام تولد تا کنون بود