23 اثر از قصاید در دیوان اشعار فرخی سیستانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار فرخی سیستانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

قصاید در دیوان اشعار فرخی سیستانی

1 ای دریغا دل من کان صنم سیمین بر دل من برد و مرا از دل او نیست خبر

2 او دلی داشت گرامی و دلی دیگر یافت کاشکی من دلکی یافتمی نیز دگر

3 دلفروشان خراسان را بازار کجاست تا دلی یابم ازیشان چو دل خویش مگر

4 اندرین شهر کسی را دل افزونی نیست ور بود نیز همانا نفروشند به زر

1 مرحبا ای بلخ بامی همره باد بهار از در نوشاد رفتی یا زباغ نوبهار

2 ای خوشا آن نوبهار خرم نوشاد بلخ خاصه اکنون کز در بلخ اندرون آمد بهار

3 هر درختی پرنیان چینی اندر سر کشید پرنیان خرد نقش سبز بوم لعل کار

4 ارغوان بینی چو دست نیکوان پردستبند شاخ گل بینی چو گوش نیکوان پر گوشوار

1 شبی گذاشته ام دوش خوش به روی نگار خوشا شبا که مرا دوش بود با رخ یار

2 شبی که اول آن شب شراب بود و سرود میانه مستی و آخر امید بوس و کنار

3 نه شرم آنکه ز اول بکف نیاید دوست نه بیم آنکه بآخر تباه گردد کار

4 میی بدست من اندر، چو مشکبوی گلاب بتی بپیش من اندر ، چو تازه روی بهار

1 ای دل تو چه گویی که زمن یاد کند یار پرسد که چگونه ست کنون یار مرا کار

2 گوید که مرا چاکرکی بود وفاجوی گوید که مرا بندگکی بود وفادار

3 اندوه خورد، کو غم من خورد همی دی اندیشه برد، کو بر من بود همی پار

4 نی نی که من او را دلکی نازک دیدم از بهر مرا بر دل نازک ننهد بار

1 مرا چه وقت خزان و چه روزگار بهار چه دور باید بودن همی ز روی نگار

2 بهار من رخ او بودو دور ماندم ازو برابر آمد بر من کنون خزان و بهار

3 اگر خزان نه رسول فراق بود چرا هزار عاشق چون من جدا فکند از یار

4 ببرگ سبز چنان شادمانه بوددرخت که من بروی نگارین آن بت فرخار

1 با من امروز که بوده ست بدین دشت اندر تا بگوید که چه کرد آن ملک شیر شکر

2 هر که او صید گه شاه ندیده ست امروز بنداند به عیان تاش نگویی به خبر

3 چون توان گفت که امروز چه کرد و چه نمود آن خداوند سخا گستر بسیار هنر

4 که توانستی آن صید بسر برد جز او که توانستی آن شغل جز او برد بسر

1 نبود عاشقی امسال مر مرا در خور کنون که آمد بر خط نهاد باید سر

2 مرا تو گویی کز عشق چون حذر نکنی کسی نمای مرا کو کند ز عشق حذر

3 اگر بدست منستی حذر، چنان کنمی که رفته بود می از دست او به روم و خزر

4 بر آسمان ز غم عاشقیست اختر من بر آن گری که مر او را چنین بود اختر

1 ای از در دیدار پدید آی و پدید آر آن روی، کز و رنگ رباید گل و بر بار

2 تا کی تو ز من دور و زایشه دوری من با دل پر حسرت و با دیده خونبار

3 دوری تو و از دوری تو سخت برنجم امید بهی نیست چو زینگونه بود کار

4 اول دل من گرم همیداشتی و من دل بر تو فرو بسته بشیرینی گفتار

1 ای سرا پای سرشته ز می و شیر وشکر شکر از هند نیارند ز تو شیرین تر

2 لب تو طعم شکر دارد و دراصل گلست کس ندیده ست بگیتی گل با طعم شکر

3 بوسه ای زان لب شیرین بدلی یافته ام هر کجا بوس تو آید دل و جانرا چه خطر

4 هر که چیزی ز کسی برد خبر دارد از آن تو دلم بردی و دانم که ترا نیست خبر

1 ای دل نا شکیب مژده بیار کامد آن شمسه بتان تتار

2 آمد آن سرو جلوه کرده بناز آمد آن گلبن خمیده ز بار

3 آمد آن بلبل چمیده بباغ آمد آن آهوی چریده بهار

4 آمد آن غمگسار جان و روان آمد آن آشنای بوس و کنار

آثار فرخی سیستانی

23 اثر از قصاید در دیوان اشعار فرخی سیستانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار فرخی سیستانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی