23 اثر از قصاید در دیوان اشعار فرخی سیستانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار فرخی سیستانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

قصاید در دیوان اشعار فرخی سیستانی

1 سال و ماه نیک و روز خرم و فرخ بهار بر شه فرخنده پی فرخنده بادا هر چهار

2 خسرو غازی سر شاهان و تاج خسروان میر محمود آن شه دریا دل دریا گذار

3 آنکه بر درگاه او خدمتگرانند از ملوک هر یکی اندر دیار خویش روی صد تبار

4 پادشاهی کو بداند نام نیک از نام بد خدمت سلطان کند بر پادشاهی اختیار

1 پار آن اثر مشک نبوده ست پدیدار امسال دمید آنچه همیخواست دلم پار

2 بسیار دعا کردم کاین روز ببینم امروز بدیدم ز دعا کردن بسیار

3 عطار شدآن عارض و آن خط سیه عطر هم عاشق عطرم من و هم عاشق عطار

4 بار غم و اندیشه همه زین دل برخاست تا مشک سیه دیدم کافور ترا باد

1 شهر غزنین نه همانست که من دیدم پار چه فتاده ست که امسال دگرگون شده کار

2 خانه ها بینم پر نوحه و پر بانگ وخروش نوحه و بانگ وخروشی که کند روح فکار

3 کویها بینم پر شورش و سر تاسر کوی همه پر جوش و همه جوشش از خیل سوار

4 رسته ها بینم بی مردم و درهای دکان همه بربسته و بر در زده هر یک مسمار

1 عشق خوشست ار مساعدت بود از یار یار مساعد نه اندکست و نه بسیار

2 هست ، ولیکن کجا یکیست، زده جا ده دل بینی بدو نهاده بزنهار

3 شکر خداوند را که لاله رخ من چون دگران نیست نامساعد ومکار

4 چرب زبانست و خوب خوی و وفا جوی سخت بدیعست و خوبروی و وفادار

1 ای زینهار خوار بدین روز گار از یار خویشتن که خورد زینهار

2 یک دل همی چرند کنون آهوان با شیر و با پلنگ بیک مرغزار

3 وقتیکه چون دو عارض و زلفین تو درباغ گل همی شکفد صد هزار

4 هر شب همی درخشد در گلستان چون شعله های آذر گلهای نار

1 دل من لاغر کی دارد شاهد کردار لاغرم من چکنم گر نبود فربه یار

2 لاغران جمله ظریفند و ظریفست کسی کو چومن دایم با لاغرکان دارد کار

3 دوست از لاغری خویش، خجل گشت زمن گفت: مسکین تن من گوشت نگیرد هموار

4 گفتم ای جان نه مرا از توهمی باید خورد ؟ خوردن من ز تو: بوس است و کنار و دیدار

1 دی ز لشکر گه آمد آن دلبر صد ره سبز باز کرد از بر

2 راست گفتی بر آمد اندر باغ سوسنی از میان سیسنبر

3 گرد لشکر فرو فشاند همی زان سمن بوی زلف لاله سپر

4 راست گفتی که بر گذرگه باد نافه ها را همی گشاید سر

1 چهار چیز گزین بود خسروان را کار نشاط کردن چوگان و رزم و بزم شکار

2 ملک محمد محمود آمد و بفزود بر این چهار بتوفیق کردگار چهار :

3 نگاه داشتن عهد و بر کشیدن حق بزرگ داشتن دین و راستی گفتار

4 جز این چهار هنر، صد هنر، فزون دارد کزین چهار هنر، هر یکی فزون صدبار

1 رمضان رفت و رهی دور گرفت اندر بر خنک آن کو رمضان را بسزا برد بسر

2 بس گرامی بود این ماه ولیکن چکنم رفتنی رفته به و روی نهاده بسفر

3 سبکی کرد و بهنگام سفر کرد و برفت تا نگویند فروهشت بر ما لنگر

4 رمضان پیری بس چابک و بس باخردست کار بخرد همه زیبا بود و اندر خور

آثار فرخی سیستانی

23 اثر از قصاید در دیوان اشعار فرخی سیستانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار فرخی سیستانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی