چهار چیز گزین بود خسروان از فرخی سیستانی قصیده 47
1. چهار چیز گزین بود خسروان را کار
نشاط کردن چوگان و رزم و بزم شکار
...
1. چهار چیز گزین بود خسروان را کار
نشاط کردن چوگان و رزم و بزم شکار
...
1. رمضان رفت و رهی دور گرفت اندر بر
خنک آن کو رمضان را بسزا برد بسر
...
1. ای دریغا دل من کان صنم سیمین بر
دل من برد و مرا از دل او نیست خبر
...
1. مرحبا ای بلخ بامی همره باد بهار
از در نوشاد رفتی یا زباغ نوبهار
...
1. شبی گذاشته ام دوش خوش به روی نگار
خوشا شبا که مرا دوش بود با رخ یار
...
1. ای دل تو چه گویی که زمن یاد کند یار
پرسد که چگونه ست کنون یار مرا کار
...
1. مرا چه وقت خزان و چه روزگار بهار
چه دور باید بودن همی ز روی نگار
...
1. با من امروز که بوده ست بدین دشت اندر
تا بگوید که چه کرد آن ملک شیر شکر
...
1. نبود عاشقی امسال مر مرا در خور
کنون که آمد بر خط نهاد باید سر
...
1. ای از در دیدار پدید آی و پدید آر
آن روی، کز و رنگ رباید گل و بر بار
...
1. ای سرا پای سرشته ز می و شیر وشکر
شکر از هند نیارند ز تو شیرین تر
...
1. ای دل نا شکیب مژده بیار
کامد آن شمسه بتان تتار
...