23 اثر از قصاید در دیوان اشعار فرخی سیستانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار فرخی سیستانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

قصاید در دیوان اشعار فرخی سیستانی

1 چندانکه جهانست ملک شاه جهان باد با دولت پاینده و با بخت جوان باد

2 تا بود ملک شهر ده و شهرستان بود همواره چنان شهر ده و شهرستان باد

3 چونانکه ازو عالمی از بد به امانند جان و تن او از همه بدها به امان باد

4 شاهان جهان را ز نهیبش تن و جان نیست جان و تن شاهانش فدای تن و جان باد

1 عشق خوشست ار مساعدت بود از یار یار مساعد نه اندکست و نه بسیار

2 هست ، ولیکن کجا یکیست، زده جا ده دل بینی بدو نهاده بزنهار

3 شکر خداوند را که لاله رخ من چون دگران نیست نامساعد ومکار

4 چرب زبانست و خوب خوی و وفا جوی سخت بدیعست و خوبروی و وفادار

1 سال و ماه نیک و روز خرم و فرخ بهار بر شه فرخنده پی فرخنده بادا هر چهار

2 خسرو غازی سر شاهان و تاج خسروان میر محمود آن شه دریا دل دریا گذار

3 آنکه بر درگاه او خدمتگرانند از ملوک هر یکی اندر دیار خویش روی صد تبار

4 پادشاهی کو بداند نام نیک از نام بد خدمت سلطان کند بر پادشاهی اختیار

1 ای از در دیدار پدید آی و پدید آر آن روی، کز و رنگ رباید گل و بر بار

2 تا کی تو ز من دور و زایشه دوری من با دل پر حسرت و با دیده خونبار

3 دوری تو و از دوری تو سخت برنجم امید بهی نیست چو زینگونه بود کار

4 اول دل من گرم همیداشتی و من دل بر تو فرو بسته بشیرینی گفتار

1 چهار چیز گزین بود خسروان را کار نشاط کردن چوگان و رزم و بزم شکار

2 ملک محمد محمود آمد و بفزود بر این چهار بتوفیق کردگار چهار :

3 نگاه داشتن عهد و بر کشیدن حق بزرگ داشتن دین و راستی گفتار

4 جز این چهار هنر، صد هنر، فزون دارد کزین چهار هنر، هر یکی فزون صدبار

1 ای دل تو چه گویی که زمن یاد کند یار پرسد که چگونه ست کنون یار مرا کار

2 گوید که مرا چاکرکی بود وفاجوی گوید که مرا بندگکی بود وفادار

3 اندوه خورد، کو غم من خورد همی دی اندیشه برد، کو بر من بود همی پار

4 نی نی که من او را دلکی نازک دیدم از بهر مرا بر دل نازک ننهد بار

1 با من امروز که بوده ست بدین دشت اندر تا بگوید که چه کرد آن ملک شیر شکر

2 هر که او صید گه شاه ندیده ست امروز بنداند به عیان تاش نگویی به خبر

3 چون توان گفت که امروز چه کرد و چه نمود آن خداوند سخا گستر بسیار هنر

4 که توانستی آن صید بسر برد جز او که توانستی آن شغل جز او برد بسر

1 مرا چه وقت خزان و چه روزگار بهار چه دور باید بودن همی ز روی نگار

2 بهار من رخ او بودو دور ماندم ازو برابر آمد بر من کنون خزان و بهار

3 اگر خزان نه رسول فراق بود چرا هزار عاشق چون من جدا فکند از یار

4 ببرگ سبز چنان شادمانه بوددرخت که من بروی نگارین آن بت فرخار

1 هر که را مهتریست اندر سر گو بدر گاه میر ما بگذر

2 در جهان خدمت امیر منست خدمتی کان دهد بزرگی بر

3 آسمان خواهدی که بر در او یابدی جان کهترین چاکر

4 من نه برخیره ایدر آمده ام مرمرا بخت ره نمود ایدر

1 پار آن اثر مشک نبوده ست پدیدار امسال دمید آنچه همیخواست دلم پار

2 بسیار دعا کردم کاین روز ببینم امروز بدیدم ز دعا کردن بسیار

3 عطار شدآن عارض و آن خط سیه عطر هم عاشق عطرم من و هم عاشق عطار

4 بار غم و اندیشه همه زین دل برخاست تا مشک سیه دیدم کافور ترا باد

آثار فرخی سیستانی

23 اثر از قصاید در دیوان اشعار فرخی سیستانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار فرخی سیستانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی