23 اثر از قصاید در دیوان اشعار فرخی سیستانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار فرخی سیستانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

قصاید در دیوان اشعار فرخی سیستانی

1 قوی کننده دین محمد مختار یمین دولت محمود قاهر کفار

2 چو بازگشت به پیروزی از در قنوج مظفر وظفر و فتح بر یمین و یسار

3 هنوز رایتش از گرد راه چون نسرین هنوز خنجرش از خون تازه چون گلنار

4 هنوز ماه ز آوای کوس او مدهوش ز عکس تیغش خیره ستاره سیار

1 بفرخنده فال و بفرخنده اختر به نو باغ بنشست شاه مظفر

2 بروز مبارک، ببخت همایون به عزم موافق، به رای منور

3 بباغی خرامید خسرو که او را بهار و بهشتست مولا و چاکر

4 بباغی کزو ملک رازیب و زینت بباغی کزو بلخ را عز و مفخر

1 هر سپاهی را که چون محمود باشد شهریار یمن باشد بر یمین ویسر باشد بریسار

2 تیغشان باشد چو آتش روز و شب بد خواه سوز اسبشان باشد چوکشتی سال و مه دریا گذار

3 از عجایب خیمه شان با شد چو دریا وقت موج وز غنایم خانه شان چون کشتی آکنده ز بار

4 شاخ کرگانشان بود میخ طویله در سفر چنگ شیرانشان بود تعویذ اسبان در شکار

1 مرا، دی عاشقی گفت ای سخنور میان عاشق و معشوق بنگر

2 نگه کن تا چه باید هر دوانرا وزین دو کز تو پرسیدم بمگذر

3 چه خواهد دلبر از دلجوی بیدل ؟ چه خواهد عاشق از معشوق دلبر؟

4 چه دانی دوستی را حدو غایت ؟ مقدر باشد آن یا نامقدر؟

1 بهار تازه دمید ای بروی رشک بهار بیا و روز مرا خوش کن و نبید بیار

2 همی بروی تو ماند بهار دیبا روی همه سلامت روی تو و بقای بهار

3 بهار اگر نه ز یک مادرست باتو، چرا چو روی تست بخوشی و رنگ و بوی و نگار

4 بهار تازه اگر داردی بنفشه و گل ترا دو زلف بنفشه ست و هر دو رخ گلزار

1 فسانه گشت و کهن شد حدیث اسکندر سخن نوآر که نو را حلاوتیست دگر

2 فسانه کهن و کارنامه بدروغ بکار ناید رو در دروغ رنج مبر

3 حدیث آنکه سکندرکجا رسید و چه کرد ز بس شنیدن گشته ست خلق را ازبر

4 شنیده ام که حدیثی که آن دوباره شود چوصبرگردد تلخ ،ار چه خوش بودچو شکر

1 ای مبارک پی جهاندار و همایون شهریار ای ز بهر نام نیکو دین و دولت را بکار

2 ای یمین دولت و ملک و ولایت را شکوه ای امین ملت و دین وشریعت را نگار

3 نیکنامی را چنانی چون زمین را گلستان پادشاهی را چنانی چون گلستان را بهار

4 جهد تو از بهر خلقست و تو از بهر خدای مهربان بر مردمان زاهد و پرهیزگار

1 ای ز کار آمده و روی نهاده بشکار تیغ و تیر تو همی سیر نگردند ز کار

2 گاه تیغ تو بر آرد ز سر دشمن گرد گاه تیر تو بر آرد ز بر شیر دمار

3 هیبت تیغ تو و تیر تو دارد شب و روز ملک بر خصم تبه بیشه بر شیر حصار

4 وای آن خصم که در رزم بدو گویی گیر وای آن شیر که در صید بدو گویی دار

1 ای آنکه همی قصه من پرسی هموار گویی که چگونه ست بر شاه تراکار

2 چیزیکه همی دانی بیهوده چه پرسی گفتار چه باید که همی دانی کردار

3 ور گویی گفتار بباید ز پی شکر آری ز پی شکر بکار آید گفتار

4 کاریست مرا نیکو و حالیست مرا خوب با لهو وطرب جفتم با کام وهوایار

1 بخندد همی باغ چون روی دلبر ببوید همی خاک چون مشک اذفر

2 بسبزه درون لاله نو شکفته عقیقست گویی به پیروزه اندر

3 همه باغ کله ست و اندر کشیده بهر کله ای پرنیانی معصفر

4 همه کوه لاله ست و آن لاله زیبا همه دشت سبزه ست و آن سبزه درخور

آثار فرخی سیستانی

23 اثر از قصاید در دیوان اشعار فرخی سیستانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار فرخی سیستانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی