23 اثر از قصاید در دیوان اشعار فرخی سیستانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار فرخی سیستانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

قصاید در دیوان اشعار فرخی سیستانی

1 ای فعل تو ستوده و گفتارهات راست دایم ترا بفضل و بآزادگی هواست

2 از کوشش تو شاه، بهر جای هیبتست وز بخشش تو میر بهر خانه یی نواست

3 فضل ترا همی نبود منتهی پدید آنرا که از شماره برون شد چه منتهاست

4 چوگان زدی بشادی با بندگان خویش چوگان زدن ز خلق جهان مر ترا سزاست

1 گر چون تو بترکستان ای ترک نگاریست هر روز بترکستان عیدی و بهاریست

2 ور چون تو بچین کرده ز نقاشان نقشیست نقاش بلا نقش کن و فتنه نگاریست

3 آن تنگ دهان تو ز بیجاده نگینیست باریک میان تو چو از کتان تاریست

4 روی تو مرا روز و شب اندوه گساریست شاید که پس از انده اندوه گساریست

1 ای وعده تو چون سر زلفین تو نه راست آن وعده های خوش که همی کرده ای کجاست

2 با من همه حدیث وفا داشتی عجب آگه نبوده ام که ترا پیشه جز وفاست

3 دل بر تو بستم و بتو بس کردم از جهان وندر جهان ز من دل من دیدن تو خواست

4 چون دشمنان کرانه گرفتی ز دوستان تا قول دشمنان من اندر تو گشت راست

1 من ندانم که عاشقی چه بلاست هر بلایی که هست عاشق راست

2 زرد و خمیده گشتم از غم عشق دو رخ لعل فام و قامت راست

3 کاشکی دل نبودیم که مرا اینهمه درد وسختی از دل خاست

4 دل بود جای عشق و چون دل شد عشق را نیز جایگاه کجاست

1 ترک من بر دل من کامروا گشت و رواست ازهمه ترکان چون ترک من امروز کجاست

2 مشک با زلف سیاهش نه سیاهست و نه خوش سرو با قد بلندش نه بلندست و نه راست

3 همه نازیدن آن ماه بدیدار منست همه کوشیدن آن ترک بمهر و بوفاست

4 او سمن سینه و نوشین لب و شیرین سخنست مشتری عارض و خورشید رخ و زهره لقاست

1 دل آن ترک نه اندر خور سیمین بر اوست سخن او نه ز جنس لب چون شکر اوست

2 با لب شیرین با من سخنان گوید تلخ سخن تلخ نداند که نه اندر خور اوست

3 نه باندازه کند کار و نگویم که مکن چکنم پس که مرا جان جهان در بر اوست

4 از همه خلق دل من سوی او دارد میل بیهده نیست پس آن کبر که اندر سر اوست

1 همی تا خسرو غازی خداوند جهان باشد جهان چون ملکش آبادان و چون بختش جوان باشد

2 چنان باشد جهان همواره تا شاه اندران باشد ازیرا کو فرشته ست و فرشته در جنان باشد

3 بهار از عارض خوبش همانا نسبتی دارد که ایدون دلگشا و دلپذیر و دلستان باشد

4 بهار امسال پنداری که از بزمش برون آید که خوب آید چنان چون مهر یکدل دوستان باشد

1 یمین دولت شاه زمانه با دل شاد بفال نیک کنون سوی خانه روی نهاد

2 بتان شکسته و بتخانه ها فکنده ز پای حصارهای قوی بر گشاده لاد از لاد

3 هزار بتکده کنده قوی تر از هرمان دویست شهر تهی کرده خوشتر از نوشاد

4 گذارده کرده بیابانهای بی فرجام سپه گذاشته از آبهای بی فرناد

1 چندانکه جهانست ملک شاه جهان باد با دولت پاینده و با بخت جوان باد

2 تا بود ملک شهر ده و شهرستان بود همواره چنان شهر ده و شهرستان باد

3 چونانکه ازو عالمی از بد به امانند جان و تن او از همه بدها به امان باد

4 شاهان جهان را ز نهیبش تن و جان نیست جان و تن شاهانش فدای تن و جان باد

آثار فرخی سیستانی

23 اثر از قصاید در دیوان اشعار فرخی سیستانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار فرخی سیستانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی