23 اثر از قصاید در دیوان اشعار فرخی سیستانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار فرخی سیستانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

قصاید در دیوان اشعار فرخی سیستانی

1 از باغ باد بوی گل آورد بامداد وز گل مرا سوی مل سوری پیام داد

2 گفتا من آمدم تو بیا تا بروی من آزادگان ز خواجه بنیکی کنند یاد

3 خواجه بزرگ ابوعلی آن بی بهانه جود خواجه بزرگ ابوعلی آن بی بهانه راد

4 دستور شهریار که اندر سپاه او صد شاه و خسروست چو کسری و کیقباد

1 ای آنکه همی قصه من پرسی هموار گویی که چگونه ست بر شاه تراکار

2 چیزیکه همی دانی بیهوده چه پرسی گفتار چه باید که همی دانی کردار

3 ور گویی گفتار بباید ز پی شکر آری ز پی شکر بکار آید گفتار

4 کاریست مرا نیکو و حالیست مرا خوب با لهو وطرب جفتم با کام وهوایار

1 ای دل میر اولیا بتو شاد خلعت میر بر تو فرخ باد

2 روی دیوان او مزین گشت تا ترا خلعت وزارت داد

3 لاجرم کار او کنی بنظام لا جرم گنج او کنی آباد

4 خواست تا تو بدو ره آموزی شغل او را قوی کنی بنیاد

1 بفرخنده فال و بفرخنده اختر به نو باغ بنشست شاه مظفر

2 بروز مبارک، ببخت همایون به عزم موافق، به رای منور

3 بباغی خرامید خسرو که او را بهار و بهشتست مولا و چاکر

4 بباغی کزو ملک رازیب و زینت بباغی کزو بلخ را عز و مفخر

1 هر که بود از یمین دولت شاد دل بمهر جمال ملت داد

2 هر که او حق نعمتش بشناخت میر مارا نوید خدمت داد

3 طاعت آن ملک بجا آورد هرکه او دل برین امیر نهاد

4 وقت رفتن ملک بمیر سپرد لشکر خویش و بنده و آزاد

1 قوی کننده دین محمد مختار یمین دولت محمود قاهر کفار

2 چو بازگشت به پیروزی از در قنوج مظفر وظفر و فتح بر یمین و یسار

3 هنوز رایتش از گرد راه چون نسرین هنوز خنجرش از خون تازه چون گلنار

4 هنوز ماه ز آوای کوس او مدهوش ز عکس تیغش خیره ستاره سیار

1 هر سپاهی را که چون محمود باشد شهریار یمن باشد بر یمین ویسر باشد بریسار

2 تیغشان باشد چو آتش روز و شب بد خواه سوز اسبشان باشد چوکشتی سال و مه دریا گذار

3 از عجایب خیمه شان با شد چو دریا وقت موج وز غنایم خانه شان چون کشتی آکنده ز بار

4 شاخ کرگانشان بود میخ طویله در سفر چنگ شیرانشان بود تعویذ اسبان در شکار

1 ای ز کار آمده و روی نهاده بشکار تیغ و تیر تو همی سیر نگردند ز کار

2 گاه تیغ تو بر آرد ز سر دشمن گرد گاه تیر تو بر آرد ز بر شیر دمار

3 هیبت تیغ تو و تیر تو دارد شب و روز ملک بر خصم تبه بیشه بر شیر حصار

4 وای آن خصم که در رزم بدو گویی گیر وای آن شیر که در صید بدو گویی دار

1 هر روز مرا عشق نگاری بسر آید در باز کند ناگه و گستاخ در آید

2 ور در بدو سه قفل گران سنگ ببندم ره جوید و چون مورچه از خاک برآید

3 ور شب کنم از خانه بجای دگر آیم او شب کند ازخانه بجای دگر آید

4 جورم ز دل خویشست از عشق چه نالم عشق ار چه درازست هم آخر بسر آید

1 همی تا خسرو غازی خداوند جهان باشد جهان چون ملکش آبادان و چون بختش جوان باشد

2 چنان باشد جهان همواره تا شاه اندران باشد ازیرا کو فرشته ست و فرشته در جنان باشد

3 بهار از عارض خوبش همانا نسبتی دارد که ایدون دلگشا و دلپذیر و دلستان باشد

4 بهار امسال پنداری که از بزمش برون آید که خوب آید چنان چون مهر یکدل دوستان باشد

آثار فرخی سیستانی

23 اثر از قصاید در دیوان اشعار فرخی سیستانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار فرخی سیستانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی