خدایگان جهان خسرو از فرخی سیستانی قصیده 105
1. خدایگان جهان خسرو بزرگ اورنگ
بر آوردنده نام و فرو برنده ننگ
1. خدایگان جهان خسرو بزرگ اورنگ
بر آوردنده نام و فرو برنده ننگ
1. مرا سلامت روی تو باد ای سرهنگ
چه باشدار بسلامت نباشد این دل تنگ
1. چه فسون ساختند و باز چه رنگ
آسمان کبود و آب چو زنگ
1. همی بنفشه دمد گرد روی آن سرهنگ
همی به آینه چینی اندر آید زنگ
1. تا گرفتم صنما وصل تو فرخنده به فال
جز به شادی نسپردم شب و روز ومه و سال
1. همیشه گفتمی اندر جهان به حسن و جمال
چو یار من نبود وین حدیث بود محال
1. عشق نو و یار نوو نوروز و سر سال
فرخنده کناد ایزد بر میر من این حال
1. تا خزان تاختن آورد سوی باد شمال
همچوسرمازده با زلزله گشت آب زلال
1. بگذرانیدی سپاه از رود هایی کز قیاس
ژرف دریا باشد اندر جنب آن هر یک قلیل
1. مجلس بساز ای بهار پدرام
واندر فکن می به یکمنی جام
1. دوش تا اول سپیده بام
می همی خورد می به رطل و به جام
1. عید عرب گشادبه فرخندگی علم
فرخنده باد عید عرب برشه عجم