دو هفته ییکه حریفی از بابافغانی شیرازی غزل 156
1. دو هفته ییکه حریفی درین سرای سپنج
اگر بجرعه ی دردی رسی بنوش و مرنج
1. دو هفته ییکه حریفی درین سرای سپنج
اگر بجرعه ی دردی رسی بنوش و مرنج
1. ای از نظاره ی تو خجل آفتاب صبح
لعلت بخنده ی نمکین برده آب صبح
1. مرغ دلم به حلقه ی مویی نهاده رخ
در باغ وصل بر گل رویی نهاده رخ
1. مردم ز عیش گلشن دنیا چه دیده اند
این بیغمان ز باغ و تماشا چه دیده اند
1. دلم که سوخت سپند مه جمال تو باد
اسیر سلسله و دام زلف و خال تو باد
1. این باد ز طرف چمن کیست که داند
وین بوی گل از پیرهن کیست که داند
1. آن پریچهره که دیوانه اش اهل نظرند
عاشقانش همه دیوانه تر از یکدگرند
1. هرگز این دست تهی بند نقابی نکشید
خم زلفی نگرفت و می نابی نکشید
1. خواهم که بوسم آن لب و روهم نمیدهد
من این طلب ندارم و او هم نمی دهد
1. گل آمد ساقیا محبوب گلرخسار میباید
می بیغش به دست آمد گل بیخار میباید
1. دم به دم در عاشقی دل را زیانی میشود
هر زمان از عمر من آخر زمانی میشود
1. محتسب گر بدر میکده مانع نشود
رند میخواره بصد عربده قانع نشود