با غمت سازم که روزی از بابافغانی شیرازی غزل 574
1. با غمت سازم که روزی غمگسار من شوی
همدم جان و دل امیدوار من شوی
1. با غمت سازم که روزی غمگسار من شوی
همدم جان و دل امیدوار من شوی
1. مرا در دیده جان آن پری رخسار بایستی
خرام او دمی در چشم من صد بار بایستی
1. دلا در عشق جانان خواری و خونخوارگی اولی
ز ناز و سرکشی مسکینی و بیچارگی اولی