1 پدر کشته دخت رسول انام سکینه، شکیب روان امام
2 به عناب نسرین که بی آب خست بیافکند بر گردن باره دست
3 بگفتا: که ای اسب فرخنده شاه تو آن دم که رفتی سوی رزمگاه
4 نبودت چنین ساز یاقوتگون نبودت چنین یال و بر، غرق خون
1 سر بانوان بهشت برین مهین پرده گی دخت ضرغام دین
2 گرفتش روان کرده از دیده آب به دستی عنان و به دستی رکاب
3 همی زار گفت ای سمند نبی سرافراز اسب شه یثربی
4 ایا باد پیمای بیدای عشق ایا رفرف عرش پیمای عشق
1 بگویم کنون کان بد اختر سپاه چه کردند چون کشته گردید شاه
2 نخستین تنی چند شیطانپرست به تاراج رختش گشودند دست
3 زدرع و ز خفتان و پیراهنش نهشتند یکباره اندر تنش
4 به جز ذوالفقارش یکی تیغ بود یکی نهشلی مرد او را ربود
1 زخرگه برون آمدم با شتاب دلی پر ز آتش دو دیده پر آب
2 به ناگه بیفتادم آن دم نگاه سوی کشته ی شاه و یاران شاه
3 بدیدم بدن هایی از نور پاک فتاده همه غرقه در خون و خاک
4 به نزدیک هم خفته بی سر، تنا چو قربانی حاجیان در منا
1 یکی داستان دیده ام جانگزا ز گفت مهین دخت شیر خدا
2 بپیوندمش من به گفتار خویش که آتش زنم بر دل شیعه، بیش
3 چنین گفته آن بانوی راستان که بودم من استاده بر آستان
4 بر خیمه ی سید الساجدین ز تیمار بیمار خود دل غمین
1 بینم که آن مردم پر زکین چه سازند با آل حبل المتین
2 به ناگه پدیدار شد شمر دون به گردش گروهی به بد رهنمون
3 رسیدند آنجا که بیمار بود همان شاه با درد و تیمار بود
4 بگفتند با شمر کاین ناتوان به جا مانده از هاشمی زاده گان
1 عمر چون ز خرگاه شه گشت دور بگفتا به آن مردم پر غرور
2 که سوزید این خیمه ها را تمام به خوشنودی کار فرمای شام
3 سپه پرده ی شرم را سوختند برفتند و آتش بر افروختند
4 برآن خیمه ها یکسر آذر زدند ملایک ز غم دست بر سر زدند
1 نبد هیچ کس نزد آن کشتگان نه دشمن، نه غمخوار و نه پاسبان
2 بیامد ددی بد رگ و زشت خیم که بد ناماو بجدل ابن سلیم
3 همی گشت در قتلگه بیدرنگ که افتد مگر چیزی او را به چنگ
4 چو نومید شد بازگشت او به خشم که ناگه فتادش سوی شاه چشم
1 پس از غارت خیمه ی شهریار ز لشگر سپهدار بد روزگار
2 گزین کرددونی بداندیش و گفت: یکی آرزو دارم اندر نهفت
3 برآید اگر از شما کام من روان برشما گردد انعام من
4 بتازید بر پشت اسبان، سوار زده نعل نو برسم راهوار
1 از آن پس که شد کشته آن شاه فرد بد اندیش با وی بکرد آنچه کرد
2 بشد دشمن از نزد او برکنار بماند اندر آن دشت تنها و زار
3 به پرواز برخاست مرغی سپید بیامد همی تا بر شه رسید
4 به چشم آمدش گلشنی جانفزا شکفته در آن لاله های عزا