نهاد از الهامی کرمانشاهی شاهدنامه (چر خیابان باغ فردوس) 36
1. نهاد آن گهی دست بر روی دست
نگه را به یال تکاور ببست
1. نهاد آن گهی دست بر روی دست
نگه را به یال تکاور ببست
1. نهشتی نشانی ز مردانشان
که بودند هر یک به مردی، نشان
1. بگفتند: کای داور دادرس
که فریاد رس نیست غیر از تو کس
1. گرفتی همی از زمین، گرم خاک
فشاندی به زخم تن چاک چاک
1. تنی دید مانند لاله ستان
پر از غنچه ی ناوک جانستان
1. یکی پور بودش به پرده سرای
سمن بوی، گل روی و خورشید رای
1. زهر سو بدو ناکسان تاختند
گشادند پیکان و تیغ آختند
1. در آن دم پی دیدن روی شاه
برون ناگهان آمد از خیمه گاه
1. وزانسو عمر، پور بدخواه سعد
به لشگر خروشید مانند رعد
1. چو فرمان بود از امامان پاک
که گوییم از این ماتم هولناک
1. که جز من کسی مرد این کار نیست
به نزد من این کار، دشوار نیست