بزد از الهامی کرمانشاهی شاهدنامه (چر خیابان باغ فردوس) 59
1. بزد بوسه داماد بردست شاه
به زاری سوی خیمه پیمود راه
1. بزد بوسه داماد بردست شاه
به زاری سوی خیمه پیمود راه
1. دو زلف ازکمندش دلاویزتر
خود از تیغ برنده خون ریزتر
1. پذیره شتابید داماد را
ببینید این سرو آزاد را
1. که شهزاده ی راد و هشیار بود
به دین و به دانش پدر وار بود
1. پس از احمد (ص) آن پور فخر زمن
سه فرزند فرزانه بودش حسن (ع)
1. به چرخ ولایت همه ماه نو
روانشان به مهر حسینی گرو
1. به رخسار مانند تابنده ماه
دو ابروش مشگین دوگیسو سیاه
1. ابولفضل را بود ازباب و مام
سه کهتر برادر چو بدر تمام
1. سه فرخ برادرش را پیش خواند
درآن روز و اندر برخود نشاند
1. بگفت ای خداوند دنیا ودین
جگر گوشه ی سیّدا لمرسلین(ص)
1. شنیدم ز دانا کز اینسان سرود
که بر جان و پیکرش بادا درود