14 اثر از خیابان اول در شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) الهامی کرمانشاهی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر خیابان اول در شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) الهامی کرمانشاهی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

خیابان اول در شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) الهامی کرمانشاهی

1 بدو گفت کاین هاشمی را ببر به بام و ز پیکرش برگیر سر

2 به خون پدر خون بریز ازتنش بیفکن پس ازبام در برزنش

3 پدر کشته دست دلاور گرفت به بام آمد و تیغ کین برگرفت

4 همی خواست برگیردش سرزتن بلرزید زاندیشه بر خویشتن

1 بزد بانگ سالار کوفی دیار به دژخیم بد گوهر نابکار

2 که رو کارهانی بپرداز نیز درآور ز پایش به شمشیر تیز

3 به فرمان او بر به آسانیا روان گشت دژخیم زی هانیا

4 بیاورد پیر نوان رابه بند به جایی که بد مسلخ گوسفند

1 به درگاه فرمانده ی کوفه برد بدان نابکار بد اختر سپرد

2 مرآن هم فرستاد نزد یزید گرامی سر هر دو فرخ شهید

3 یکی نامه بنوشت زی شاه شام که این نغز خدمت به من شد تمام

4 چنین شاه شامش به پاسخ نوشت که باد آفرین برتو ای خوش سرشت

1 چو شد مسلم اندر بهشت برین زفرو شکوهش تهی شد زمین

2 به فرمانده ی کوفه ابن زیاد یکی گفت زان مردم پر فساد

3 که درکوفه ازمسلم نامدار دو فرزند مانده به جا یادگار

4 صدف گشته این مرز و آن دو زبیم نهانند در وی چو در یتیم

1 شریح آن دو تن را به غمخواریا چنین گفت بامویه و زاریا

2 که ازگریه لختی درنگ آورید دل خود کم ازدرد تنگ آورید

3 بدانید فرمانده ی این دیار شما را زهرکس بود خواستار

4 گرایدر شما رابه دست آورد مرا خانه با خاک پست آورد

1 شنیدم درآن تیره شام سیاه سپردند آن کودکان هرچه راه

2 نگشتند جز اندک ازکوفه دور که اختر سیه بود و برگشته هور

3 به ناگه بدان کودکان بازخورد هم از کوفیان چند شبگرد مرد

4 مرآن بیکسان را به ره یافتند گرفتند و زی کوفه بشتا فتند

1 زکف حرمت هردو نگذاشتی همی پاس حرمت نگهداشتی

2 چو بگذشت ازآن داستان روزچند همه پست شد فتنه های بلند

3 روان شد به زاری شبی ازشبان برآن دو زیبا جوان روزبان

4 برآن دو شهزاده ی پاک خوی بگفت این و بنهاد برخاک روی

1 چو آمد به نزدیک رود آن کنیز بدید آن دو تن نورسان عزیز

2 که مویان به آه و فغان اندرند به زیر درختی نهان اندرند

3 کنیزک به ایشان چنین گفت باز که ای نو نهالان بستان ناز

4 بدینسان چرا راز بنشسته اید؟ درشادمانی به رخ بسته اید؟

1 زکارش دژم پور مرجانه شد بدانسان که ازخویش بیگانه شد

2 بفرمود یاران گمراه را که آرند آن پیر آگاه را

3 مراو را به فرمان آن کینه خواه کشان زار بردند در پیشگاه

4 چو افکند سویش نگه کینه جوی زدیدار او پر زچین کرد روی

1 به دژخیم بد خویش آنگه سرود که این را به دار اندر آویز زود

2 به فرموده دژخیم خوارش کشید نترسید ازحق به دارش کشد

3 زدش تازیانه به بر پنج صد که نفرین رسادش به کردار بد

4 نخستین بدو تازیانه فرود چو آمد به پاکی خدارا ستود

آثار الهامی کرمانشاهی

14 اثر از خیابان اول در شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) الهامی کرمانشاهی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر خیابان اول در شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) الهامی کرمانشاهی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی