1 ایدل طلب کار جهان چیزی نیست خوشباش که بسیار جهان چیزی نیست
2 هر سود و زیان کز اوست شادی و غمت در رسته بازار جهان چیزی نیست
1 هر چند بود عارض تو در نظرم هر لحظه بود شوق رخت بیشترم
2 خواهم که شود هر سر مویم چشمی تا بهر تماشا بتو در مینگرم
1 رفتند و ز رفتگان یکی نامد باز تا با تو بگوید سخن از پرده راز
2 کارت ز نیاز میگشاید نه نماز بازیچه بود نماز بی صدق و نیاز
1 ای عادت من مهر رخت ورزیدن واندر طلبت گرد جهان گردیدن
2 تو نور دو چشم منی ایجان جهان پس بیتو جهان چگونه یارم دیدن
1 هر کو در جود و مکرمت بسته بود جز خار مدانش ار چه گلدسته بود
2 هیزم بود آنشاخ که بر می نهد ور چه ز درخت بارور رسته بود
1 آورد بر من آن نگار من از بستان شفتالو و به کز دو یکیرا بستان
2 گفتم که به از تو خواستن بی لطفیست شفتالو اگر همی دهی لطفست آن
1 در کارگه وجود هر نقش که هست نقاش الست بیتو آن نقش ببست
2 در حیرتم از حال تو تا خود تو که ئی نی بیتو بود کار و نه کاریت به دست
1 پیوسته ز رویت ایمه مهر گسل پروانه نور میبرد شمع چکل
2 گر خون دلم خوری حلالت کردم لیکن نکنم هجر دلازار بحل
1 تا بر مه تابانش ز عنبر قوس است ما را چو سپاهیان نظر برقوس است
2 وقتی که بتم کمان کشد تا بن قوس بینی که مه چهارده در قوس است
1 هر کو ز فریب اهرمن باشد دور باید که بود معتقد بعث و نشور
2 آخر نه که دانه گشت در خاک نهان یکچند برو گذشت آمد بظهور