تا ماتم فرزند از ابن یمین فریومدی رباعی 253
1. تا ماتم فرزند علی گشت پدید
خون گشت دل کسیکه این قصه شنید
...
1. تا ماتم فرزند علی گشت پدید
خون گشت دل کسیکه این قصه شنید
...
1. تا قدر بلند آسمان پست شود
با جود تو هر چه نیست آن هست شود
...
1. تا ابن یمین از این جهان می نرود
اندوه تواش از دل و جان می نرود
...
1. تا خوی بد یار دگر سان نشود
احوال دل یار بسامان نشود
...
1. تا چرخ و فلک مدار بنیاد نهاد
از مادر ارکان پسری چون تو نزاد
...
1. چون شب رقم از غالیه بر روز کشید
آمد بت من در پی او ماه رسید
...
1. انکس که ز عاشقان نشانی دارد
افسرده دلی و گرم جانی دارد
...
1. چون اشکم ازینچشم چو جیحون بچکد
بر برگ زریر آب طبر خون بچکد
...
1. چون نرکس تو غمزه جادو بگشود
از جمله گلها قصب السبق ربود
...
1. چون جیش حبش گرد رخش صف میزد
چشمم ز غضب موج و دلم تف میزد
...
1. چون گشت زمین از سپه برف سفید
از پرتو خورشید بریدیم امید
...
1. چون نرگست آغازه بدمستی کرد
جان عزم سفر ز عالم هستی کرد
...