1 در پای گل از دست منه ساغر مل بیمل نتوان برد بسر موسم گل
2 اکنون نکنی نشاط کی خواهی کرد شاهد گل و گردان مل و مطرب بلبل
1 هر ذره که موجود شد از مغز و ز پوست چون در نگری بجملگی پرتو اوست
2 در آینه عکس لب دلدار ببوس یا بر لب تست بوسه یا بر لب اوست
1 انکس که ز عاشقان نشانی دارد افسرده دلی و گرم جانی دارد
2 او را نه لبی و نه دهانی پیداست وز مشک و زر و سیم زبانی دارد
1 عاقل سخن ار چه پیش محرم گوید باید همه نیک گوید و کم گوید
2 و اندر پس هیچکس نگوید بد از انک دیوار سخن هم شنود هم گوید
1 تا چند کشم صد ضرر از چشم خوشت هرگز نشوم بر حذر از چشم خوشت
2 چون نرگس و زر کنم من از دیده برون تا دل بخرد یک شرر از چشم خوشت
1 انسان نه بدینصورت و شکل انسانست کین شکل ز آمیزش جسم و جانست
2 آنی تو که جسم وجان من میگویند و آنچیز که هر چه هست آنست آنست
1 گه آتش غم شعله زند در دل من گه آب دو دیده تر کند منزل من
2 ایچرخ فلک که باد خاکت بر سر از دور تو باد است همه حاصل من
1 خوش باش دمی که زندگانی باقیست در ملک حیات کامرانی باقیست
2 ور نعمت این جهانیت وا برسد غم نیست نعیم آن جهانی باقیست
1 گر دوست بکام در کنارم باشد با نیک و بد جهان چکارم باشد
2 در عشق وی آبروی من هیچ نماند ور ماند ز چشم اشکبارم باشد
1 ملهم چو نعیم این جهان فانی دید بفروخت جهان را و بدان فقر خرید
2 با هر که در افتاد بدعوی داری هر روسپیی بدید صد بار درید