ای بر چمن باغ هنر از ابن یمین فریومدی رباعی 613
1. ای بر چمن باغ هنر سرو سهی
افسوس که کرد از تو قضا جای تهی
...
1. ای بر چمن باغ هنر سرو سهی
افسوس که کرد از تو قضا جای تهی
...
1. آمد بعیادت برم آنسر و سهی
چون یافت خبر که بس سقیمست رهی
...
1. ایخواجه توئی انک چو تو گرم روی
در مردی ورادی نبود هیچ گوی
...
1. ای جود ترا حاتم طی گشته رهی
وی روی نموده از توام روز بهی
...
1. آن بت که بود رخش بهارو باغی
بر چهره نهاد چشم زخمش داغی
...
1. ای جسته دوا از در هر بیماری
تا چند ز تقلید تو در هر کاری
...
1. ایدل ز پی حطام دنیای دنی
در خرمن عمر خویش آتش چه زنی
...
1. از عمر ترا امید بر خور داری
گر هست غم فقر بدل در ناری
...
1. ایگوهر پاک از کدامین کانی
کز غایت روشنی ز ما پنهانی
...
1. در صورت ما جمال خود میبینی
در دیده ما خیال خود میبینی
...
1. از حال من آگهی تو ای بار خدای
و آن نیز توانی که ترا باشد رای
...
1. آن نور که کونین بیاراست توئی
و آنشمع که پروانه از و خاست توئی
...