آنکس که همای همتش از ابن یمین فریومدی رباعی 229
1. آنکس که همای همتش پر دارد
هر روز هوای جای دیگر دارد
...
1. آنکس که همای همتش پر دارد
هر روز هوای جای دیگر دارد
...
1. ایدل ز کست گر چه نوائی نرسید
لیکن اگر آنکس که ترا کرد پدید
...
1. آن بت که بحسن بیمثالش گفتند
وز غایت لطف آب زلالش گفتند
...
1. آنها که درین رباط بی بنیادند
در رهگذری بیکدیگر افتادند
...
1. از سبزه چو گل خورد گکی چند نمود
بلبل بهزار صوت و الحانش ستود
...
1. آورد خط آن نگار تا بنماید
ما را که شب و روز بهم می شاید
...
1. ایخواجه علی توئی جهان همه جود
نامد بدلیری تو هرگز بوجود
...
1. از دست تو گر زهر خورم نوش شود
افیون ز کفت مایه ده هوش شود
...
1. ایدل اگرت کار موافق نبود
میدان که جهان بکام عاشق نبود
...
1. ایدل فلکت گر چه زبون میدارد
وز غصه او چشم تو خون میبارد
...
1. بر آتش غم بکام دل روزی چند
خواهیم زد آب با دل افروزی چند
...
1. باد از رخ گل چو برقع نازکشاد
بلبل بغزل خواندنش آواز گشاد
...