1 طلب کن گوشه امن و فراغی که عالم نیست خالی از وقایع
2 خلاف طبع دونان زی که باشد سلیقتها مخالف چون طبایع
3 ز دونان نیز صحبت را فرو کش مکن با هر لئیمی عمر ضایع
1 دو هفته مه روزه چون رخ نمود بدو گفتم از من مبادی بحل
2 من از فربهی تو لاغر شدم که بادی بزودی گرفتار سل
1 روزی بخرد ابن یمین از غم دل گفت آندم که فلک بستد ازو هر کم و بیشش
2 پرسید که آیا بجهان هیچ کریمی باشد که کند چاره درد دل ریشش
3 گفتا که بلی شاه ابوبکر علی کوست شاهی که بود جود و کرم عادت و کیشش
4 خورشید صفت ذره نوازست از آنست چون سایه دوان خلق جهان از پس و پیشش
1 آنرا که بخت یار و سعادت بود رفیق باشد گشاده سوی مراد دلش طریق
2 منت خدایرا که مرا کرد کامکار بر چشمه سار کوثر و برهاند از حریق
3 ناخوانده همچو روزی نیک اختران رسید با طلعتی چو روز شب قیرگون غسیق
4 برجستم از نشاط و صراحی گرفته پیش بر دست او نهاده یکی ساغر رحیق
1 کسی که لاف بزرگی همی زند بنگر که تا چگونه کند پیش عقل اثباتش
2 گرش مروت و مردی بود ازو بپذیر و گرنه روی بگردان ز حشو و طاماتش
3 کسی که با تو نکوئی کند چو بتوانی در استمالت او کوش و در مراعاتش
4 و گر بدی کند او را بروزگار سپار که روزگار دهد بهر تو مکافاتش
1 گر کسی با تو میزند لافی که ترا دوستم بصد اخلاص
2 نقد او بر محک تجربه زن تا کنی فرق سیم او زر صاص
3 گوشه ئی نان دوست گر شکنی که بجوئی از آن ز ضعف خلاص
4 فی المثل گر برادر و پدرست بشکند در زمان سرت بقصاص
1 خیز ای نسیم باد صبا از طریق لطف بر درگه سپهبد ما ز ندران گذر
2 اول سلام من برسان بعد از آن بگو کای سرور زمانه و سردار نامور
3 کارت که شد گشاده بتوفیق روزگار ما را همه خیال چنانست کان مگر
4 بعد از قضای ایزد و تأیید بخت نیک بود اتفاق صحبت ما را در آن اثر
1 اول ببین مواقع اقدام خویشتن در نه قدم از آن پس و با احتیاط باش
2 خواهی که بی درنگ بمقصود خود رسی پیوسته مستقیم رو بر صراط باش
1 سحر گهی متفکر نشسته در کنجی بفکر آنکه چرا حال من بد است امسال
2 ز دیده آب روان و ز سینه آه کشان ز بهر نعمت دنیا و بهر مال و منال
3 درین میانه اندیشه ها بدل گفتم بود که نیک شود خاطر پریشانحال
4 جواب داد و بگفتا بعهد این مخدوم ز هی تصور باطل زهی خیال محال
1 ای برادر هیچ اگر داری ز حال خود خبر پس چرا باید که باشد یکدمت پروای قال
2 در تو حد کوش و وقت خویشرا ضایع مکن ا ز تکثر می نیاید هیچ حاصل جز ملال
3 آنچه داری گر بر آن افزون کنی نقصان تست و آنچه دانی گر بیفزائی بر آن یابی کمال
4 عقل کارآگاه کو را میبرازد سروری حیف باشد گر کنی از بهر مالش پایمال