لاله را گفتم ای از ابن یمین فریومدی قطعه 157
1. لاله را گفتم ای پری پیکر
صورتت خوب و سیرتت نیکوست
1. لاله را گفتم ای پری پیکر
صورتت خوب و سیرتت نیکوست
1. ما بدوری فتاده ایم کنون
که عجائب درو فراوانست
1. مرد آزاده در میان گروه
گر چه خوشگوی و عاقل و داناست
1. ما را شکایتیست ز گردون دون نواز
کانرا چو دور او سرو پائی پدید نیست
1. مرد بیمار کاحتما نکند
هیچ دانی که حال او چونست
1. من نگویم که از فوائد تو
هر زمانی دو صد فتوحم نیست
1. مرا بدرگه دولت پناه سرور عهد
که با جلالت قدرش سپهر اعلا نیست
1. مردمان با یکدیگر دائم نزاعی میکنند
از برای آنک دارند از دگر کس عاریت
1. مرا بلبل طبع شیرین نفس
کز آواز او عقل مدهوش گشت
1. مطبخی ایست ناگوار مرا
شهره گشته بآش پختن کست
1. منم ابن یمین ذاتی که او را
هزار و یک چو بشماری صفاتست
1. مدتی در طلب مال جهان کردم سعی
تا بآخر خبرم شد که ز نفعش ضررست