عقل با روح قدس از ابن یمین فریومدی قطعه 145
1. عقل با روح قدس گفت که فردوس برین
هیچ دانی بخوشی بر چه مثال افتادست
1. عقل با روح قدس گفت که فردوس برین
هیچ دانی بخوشی بر چه مثال افتادست
1. گردش گردون دون آزاده ها را خسته کرد
کو دل ازاده ئی کز دست او مجروح نیست
1. کردم ز میان همگان عزم کناری
تایب شده یکباره ز چیزیکه حرام است
1. کسی گفت عزت بمال اندرست
که دنیا و دین را درم یاورست
1. کسی کو طریق تواضع رود
کند بر سریر شرف سلطنت
1. گر وعده ئی که داد مرا آصف زمان
یکبارگی مرا ز خاطر عاطر گذاشتست
1. لطفی کن وز سگ صفتان آرزو ببر
کاندر نهاد گرگ شبانی میش نیست
1. گر چو سندان بود ترا دندان
چون کهن شد ز دردمندانست
1. گفتم بدل که غم مخور اندر جهان بسی
هر چند نظم حال تو بی اختلال نیست
1. گر مرا دور فلک کرد تهیدست چو سرو
نیم آزاده گرم بر دل از آن باری هست
1. گر جهانی ز دست تو برود
مخور اندوه آن که چیزی نیست
1. گر آسیای چرخ ترا آرد میکند
باید که همچو قطب نمائی در آن ثبات