90 اثر از قطعات در دیوان اشعار ابن یمین فریومدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قطعات در دیوان اشعار ابن یمین فریومدی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

قطعات در دیوان اشعار ابن یمین فریومدی

1 جمعی که رباعی ز غزل باز ندانند گفتار چنانهاست که شایسته و زیباست

2 اینست هنرشان که بیان کردم و آنگاه اسباب معاش همه از شعر مهیاست

3 وانکو بهنر همچو صدف زیور دل بست خاموش چو ماهی ز چنان شاعر گویاست

4 از ملک فصاحت بکناری شدن اولیست اکنون ز میان فرق بیکبار چو برخاست

1 چنان سزد که ز کار جهان نفور بود کسیکه پیرو گفتار مردم داناست

2 ز بیوفائی گیتی اگر نئی آگاه بقصر خواجه نگه کن که اندرو پیداست

3 درین سرا و درین صفه و درین مسند بسی امیر نشست و وزیر ازو برخاست

4 توهم روی و نمانی درین سرا جاوید گرت خوش آید و ورنه منت بگفتم راست

1 چیزیکه رفت رفت مکن یاد ازو دگر زیرا که تازه کردن غم کار عقل نیست

2 تا نقد روزگار تو را کم زیان شود بگذر از آن متاع که دربار عقل نیست

3 خار عقال عقل بیفکن زبار دل غم یار آن کسی است که او یار عقل نیست

4 مانند بلبلان همه بی برگ و بینواست هر دل که خستگی وی از بار عقل نیست

1 چرخ دولابست دور آسمان زانکه هرکس را که اندروی گریخت

2 برکشیده کوزه دولاب وار سرنگونش کرد و آب وی بریخت

1 چون سفیهی زبان دراز کند که فلانکس بفسق ممتازست

2 فسق او زین بیان یقین نشود واین باقرار خویش غمازست

1 چشم مهر از فلک سفله چه داری چو ازو جز جفا و ستم و حیله عیانست که نیست

2 از جفا کاری و بد مهری و بد کرداری چرخ بد عهد دنی را چه نشانست که نیست

3 نیک مردان جهانرا بقضایای امور از جفای فلک دون چه زیانست که نیست

4 فلک از بیهنری دشمن اهل هنر است مهر اهل هنرش در دل از آنست که نیست

1 چیست آن برگی که شاخ دانش از وی بی برست مهره عقل از وجودش دائم اندر ششدرست

2 کیمیا خوانندش آنها کز خرد بیگانه اند راست میگویند ز آنکه چهره هاشان چون زرست

3 قاصد خون دل است و ناقض نور بصر سبزه باغ حماقت مایه درد سرست

4 قصد جان خود مکن و ز بنگ سرسبزی مجوی آخر ای کودن نه قحط باده جانپرورست

1 حالت مال و علم اگر خواهی تا بدانی که هر یکی چونست

2 مال دارد چو بدر روی به کاست علم چون ماه نو در افزونست

3 رفع را بین که حق ادریس است کسر را بین که مال قارونست

4 طلب مال بهر علم بود هر که را طلعت همایونست

1 خدائی که بنیاد هستیت را بروز ازل اندر افکند خشت

2 گل پیکرت را چهل بامداد بدست خود از راه حکمت سرشت

3 قلم را بفرمود تا بر سرت همه بودنیها یکایک نوشت

4 نزیبد که گوید ترا روز حشر که این کار خوبست و آن کار زشت

1 در جهان هر چه میکنند عوام نزد خاصان رسوم و عاداتست

2 انقطاع از رسوم این حضرات اتصال همه سعاداتست

3 راه تقلید محض را بستن افتتاح در مراداتست

آثار ابن یمین فریومدی

90 اثر از قطعات در دیوان اشعار ابن یمین فریومدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قطعات در دیوان اشعار ابن یمین فریومدی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی