20 اثر از قطعات ملک‌الشعرا بهار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قطعات ملک‌الشعرا بهار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار ملک‌الشعرا بهار / قطعات ملک‌الشعرا بهار

قطعات ملک‌الشعرا بهار

1 بدتر ز دورویی به جهان منقصتی نیست وز صدق نکوتر به دو عالم صفتی نیست

2 آن را که به نزدیک خدا منزلتی هست غم نیست گرش نزد شهان منزلتی نیست

3 رحم آر بر آن قوم که در پنجهٔ ظالم هر روز جز آزردنشان امنیتی نیست

4 چیزی که در او فایدتی هست بماند نابود شود آنچه در او فایدتی نیست

1 فغان که ترک مرا تیره گشت رومی روی دگر به گرد دل خسته ترکتازی نیست

2 برفت‌ شوکت‌ و طی‌ شد جمال و طلعت‌ او مرا دگر به رخ انورش نیازی نیست

1 فلان سفیه که بر فضل من نهاد انگشت به مجمع فضلا باز شد مراورا مشت

2 فضیحت ‌است که ‌تسخر زند به کهنه ‌شراب عصیر تازه که‌نابرده‌ زحمت چرخشت

3 خطاست کز پس چل سال شاعری شنوم ز بیست ساله ی ... نادرست حرف درشت

4 ز خدمت وطنی هیچ گونه دم نزنم که گوژ گشت ز اندوه حادثاتم پشت

1 دیشب آن شوخ‌چشم پاریسی رقص را پایهٔ نکو برداشت

2 گاه دستی به اشتها افشاند گاه پایی به آرزو برداشت

3 قصه کوته حجاب عفت را ماهرانه ز پشت و رو برداشت

4 ناگهان پای نازکش لغزید بر زمین‌خورد و های‌وهو برداشت

1 شعر دانی چیست‌، مرواربدی از دیای عقل شاعر آن‌ افسونگری کاین ‌طرفه‌ مروارید سفت

2 صنعت‌ و سجع‌ و قوافی‌ هست‌ نظم‌ و نیست شعر ای بسا ناظم که نظمش نیست الا حرف مفت

3 شعر آن باشد که خیزد از دل و جوشد ز لب باز در دل‌ها نشیند هرکجاگوشی شنفت

4 ای ‌بسا شاعرکه ‌او در عمرخود نظمی نساخت وی بسا ناظم که ‌او در عمر خود شعری نگفت

1 دوش زندانبان بگشاد در و با من گفت مژده ای خواجه که امروز گل سرخ شکفت

2 ناگهان اشگم از دیده روان شد زبرا یادم از خانه ی خویش آمد و مغزم آشفت

3 خادمی آمد و از خانه بیاورد خورش مرد زندانبان آن گریه ی من با وی گفت

4 یادم آمدکه به فصل گل با دلبر خویش پیش هر گلبن بودیم به گفت و به‌ شنفت

1 آن شمع دل‌افروز من از خانهٔ من رفت پروای گلم نیست که پروانهٔ من رفت

2 دارم‌ صدف‌آسا کف‌ خالی و لب خشک تا ازکفم آن گوهر یکدانهٔ من رفت

3 چون باغ خزان دیده ز پیرایه فتادم زبن شاخه پرگل که زگلخانهٔ من رفت

1 هرکسی را به بر شاه جهان واسطه‌ایست بنده را واسطه‌ای نیست بغیر از کرمت

2 گر ز احسان تو یک عائله معمور شوند به که یک عائله معدوم شوند از ستمت

1 ابری به خروش آمد چون قلزم مواج بر روی زمین بیخت هزاران ورق عاج

2 گویا فلک امروز بریزد به سر خلق پس ماندهٔ آن شیر برنج شب معراج

3 حلاج شدست ابر و زند برف چو پنبه لرزان من ازین حادثه چون خایهٔ حلاج

4 گویی که یکی سید، مندیل عوض کرد زان برف فراوان که نشسته به سرکاج

1 چو ازگشت زمان آلمان و اتریش به چنگ حزب نازی اندر افتاد

2 بپا گردید جنگی خانمان‌سوز که مانندش ندارد آدمی یاد

3 ز ده کشور فزون در چنگ آلمان به یک ضربت شدند از هستی آزاد

4 عروس دهر پاربس نکوروی بخفت اندر بر این تازه داماد

آثار ملک‌الشعرا بهار

20 اثر از قطعات ملک‌الشعرا بهار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قطعات ملک‌الشعرا بهار شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی