1 چو ازگشت زمان آلمان و اتریش به چنگ حزب نازی اندر افتاد
2 بپا گردید جنگی خانمانسوز که مانندش ندارد آدمی یاد
3 ز ده کشور فزون در چنگ آلمان به یک ضربت شدند از هستی آزاد
4 عروس دهر پاربس نکوروی بخفت اندر بر این تازه داماد
1 به کشتزار نگه کن که در برابر باد چولشکریست هزیمت گرفته از بر خصم
1 شد سیهپوش از غم مرگ صبا بدرالملوک زین مصیبت ملت اسلام قرمزپوش باد
2 کرد با نیکان ستیزه تا که شد همدوش مرگ هرکه با نیکان ستیزد با اجل همدوش باد
3 عیب پاکان کرد تا خاموش گشت او را زبان هر زبان کاو عیب پاکان می کند خاموش باد
4 هرکه بار دوش ملت گشت مانند صبا بار نعشش رهروان مرگ را بر دوش باد
1 حضرت سالار بهر مرغ گرفتار از ره اکرام آب و دانه فرستاد
2 آب حیات اندرون کوزهٔ مینا تا دهدم عمر جاودانه، فرستاد
3 هفت عددکوزهٔ نبات کرم کرد سه خم شیرین می مغانه فرستاد
4 از سر انصاف، تلک عشرکامل تا نزنم در نقیصهچانه، فرستاد
1 ادیبالممالک ز طبع شکرزا سوی بنده قند و عسل میفرستد
2 طمعدار روحم من از صحبت او وی از شعر نعمالبدل میفرستد
3 به قوس از برایم غزل میسراید به جد از برایم حمل میفرستد
4 به شیرینی کام تریاکخواران شکرها زقول وغزل میفرستد
1 پافشاری و استقامت میخ سزد ار عبرت بشر گردد
2 هر چه کوبند بیش بر سر او پافشاریش بیشتر گردد
1 سخن چوگویی سنجیده گوی در مجلس که از کلام نسنجیده خوار گردد مرد
2 درست گوی و ادب ورز و بر گزافه مرو صریح باش و به جد کوش و گرد هزل مگرد
3 بسا سخن که ازو خاست بحث و جنگ و قتال بسا عمل که از او زاد رشگ و کین و نبرد
4 گر آنچه گویی دانی، بری فراوان سود ور آنچه دانی گویی، کشی فراوان درد
1 صبا روزی که عصرش کرد سکته به یک مجلس دو من سیب و هلو خورد
2 هلوی مفت و سیب آمد بهدستش ز حرص آن جمله را یکجا فرو برد
3 دگر سی تخممرغ نیمرو را یکایک در میان معده افشرد
4 سپس ده شیشه لیموناد نوشید زهی پرخور، زهی پردل زهی گرد
1 دل موری میازار ار چه خرد است که خردک نالشی سازد تو را خرد
2 جوانمرگی است قسم مردم آزار اگر کنت است اگر دوک است اگر لرد
1 عمری به باد رفت و به جا ماند این کتاب باشدکشی بخواند وآمرزش آورد
2 ای مهربان رفیق که خواندی کتاب من شاید به چشم ذوق تو صد عیب برخورد
3 گر عیبی اندر آن نگری عیبپوش باش زبرا تو زود بگذری، این نیز بگذرد
4 با این همه معانی و این سبک و انسجام چشم حسودکورکه جز عیب ننگرد