بد نکند هیچ کس به از ملکالشعرا بهار قطعه 437
1. بد نکند هیچ کس به مردم و هم نیز
با بد مردم کسی شریک نباشد
1. بد نکند هیچ کس به مردم و هم نیز
با بد مردم کسی شریک نباشد
1. بگفتم چامهای بهر دماوند
که اندر عالمش ثانی نباشد
1. شه شبهه نمود درحق من
بگذار در اشتباه باشد
1. در زمان پهلوی شاهنشه ایران، کزو
کشور ایران ز قید هرج و مرج آزاد شد
1. چون همه درکینه با من چرخ نیلیرنگ شد
سنگ گشتمشیشه گرشد،شیشه گشتم سنگ شد
1. حسین دانش آن سرخیل ابرار
که در عالم به دانایی علم شد
1. صدر اعظم حضرت تیمورتاش
بشنود یک نکته از این مستمند
1. مرد باید که ز گشت فلک و اختر
تن بهاندوه و بهغم خیره نرنجاند
1. چه یادگار نوبسم من اندرین دفتر
که ازکدورت دل خامه را قرار نماند
1. بهر بهار بازو وکون وکفل نماند
کزسیل «استرپ تومیسین» دشت و تل نماند
1. نماند درد و درمان هم نماند
نماند وصل و هجران هم نماند
1. شنیدم در امریکا گروهی
دل از عشق زنان یکسو کشیدند