1 وحشت راه دراز از نظر کوته ماست رخ متاب ای دل ازین ره که خدا همراه ماست
2 نیست اصلا خبری در سر بازار وجود ور همانا خبری هست به خلوتگه ماست
3 جز تو ای عشق! اگر ما در دیگر زدهایم جرم بر عقل به هر در زدهٔ گمره ماست
4 گرچهی کند رفیقی به ره ما چه زبان زان که ما آب روانیم و ره ما چه ماست
1 دعوی چه کنی داعیهداران همه رفتند شو بار سفر بند که یاران همه رفتند
2 آن گرد شتابنده که در دامن صحراست گوید چه نشینی که سواران همه رفتند
3 داغ است دل لاله و نیلی است بر سرو کز باغ جهان لالهعذاران همه رفتند
4 گر نادره معدوم شود هیچ عجب نیست کزکاخ هنر نادره کاران همه رفتند
1 دلفریبان که به روسیه ی جان جا دارند مستبدانه چرا قصد دل ما دارند
2 دلبران خودسر و هرجایی و روسی صفتند ورنه در خانهٔ غیر از چه سبب جا دارند
3 گاه لطفاست و خوشی گاهعتابست و خطاب تا چه از این همه پلتیک تقاضا دارند
4 خوبرویان اروپا ز چه در مردن ما حیله سازندگر اعجاز مسیحا دارند
1 قدرت شاهان ز تسلیم فقیران بیش نیست قصر سلطان امنتر ازکلبهٔ درویش نیست
2 طاهر آن دامان کزو دست امیدی دور نه قادر آن سلطان کزو قلب فقیری ریش نیست
3 گر ز خون من نگین شاه رنگین میشود گو بریز این خون که مقدار نگینی بیش نیست
4 برکس ای قاضی به خون من منه بهتان ازآنک قاتل من در جهان جز عشق کافرکیش نیست
1 نهاده کشور دل باز رو به ویرانی که دیده مملکتی را بدین پریشانی
2 دلا مکن گله از کس که خوار و زار شود هر آن که شد چو تو سرگشته در هوسرانی
3 ز تار زلف سیاه تو روز مشتاقان بود سیاهتر از روزگار ایرانی
4 به پاس هستی ایرانیان برآور سر ز خاک نیستی، ای اردشیر ساسانی
1 گل مقصود نچید آن که چو من خوار نشد نشد آزاد ز غم هر که گرفتار نشد
2 یوسف مصر نشد آن که به بازار وجود پیره زالی به کلافیش خریدار نشد
3 همره نوح نشد، همسر داود نگشت هرکه خدمتگر آهنگر و نجار نشد
4 از رهش پای مکش دامنش از دست منه فکر یکبار دگر کن اگر این بار نشد
1 ز نار هجر میسوزم ز درد عشق مینالم خدا را، ای طبیب مهربان رحمی بر احوالم
2 به حال و روز مشتاقان زدم بس طعنه تا امشب ز زلفی شد سیه روزم، ز خالی شد تبه حالم
3 بسی بگذشت سال و مه بهمن در عشق تا آخر غم هجران نصیب آمد ز دوران مه و سالم
4 مرا پرکنده سیل عشق، بنیاد شکیبایی گواه صادق ار خواهی ببین در اشک سیالم
1 غمزهات خونریزتر یا دیدهٔ خونبار من طرهات آشفتهتر یا خاطر افکار من
2 لعل جانان سرختر یا لاله یا می یا عقیق مه نکوتر یا پری یا حور یا دلدار من
3 کام عاشق تلختر یا صبر یا گفتار تو وصل دلبر خوبتر یا عشق یا کردار من
4 طالع من تیرهتر یا زلف تو یا شام هجر وصل تو دشوارتر یا کام دل یا کار من
1 صبا ز طرهٔ جانان من چه میخواهی ز روزگار پریشان من چه میخواهی؟
2 دلم ببردی و گویی که جان بیار ای دوست به حیرتم که تو از جان من چه میخواهی؟
3 دوباره آمدی ای سیل غم، نمیدانم دگر ز کلبهٔ ویران من چه میخواهی؟
4 جز آشیانه بلبل گلی به شاخ نماند صبا دگر ز گلستان من چه میخواهی؟
1 منم که خط غلامی دهم به نیم سلام دل من است که قانع شود به یک پیغام
2 کنون که گردش ایام را ثباتی نیست همان خوش است که در عشق بگذرد ایام
3 من آن مقام بلند از کجا به دست آرم که عاشقانه بیایم در آن بلند مقام
4 من آن نیام که هلال از تمام نشناسم مه دو هفته هلال است و عارض تو تمام