11 اثر از غزلیات ملک‌الشعرا بهار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات ملک‌الشعرا بهار شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار ملک‌الشعرا بهار / غزلیات ملک‌الشعرا بهار

غزلیات ملک‌الشعرا بهار

1 گر چون ‌تو نقشی ای‌صنم ‌نقاش چین در چین کشد عمر درازی بایدش کان زلف چین در چین کشد

2 گر سنبل و نسرین کشد از خط رخسار تو سر رویت خط بیحاصلی بر سنبل و نسرین کشد

3 گر دل به زلفت افکنم خال تو گردد رهزنم ور با لبت دل خوش کنم چشم تو از من کین کشد

4 جور تو را از عاشقان من دوست‌تر دارم به جان آری جفای خواجه را خدمتگر دیرین کشد

1 تا به گل هر لحظه بلبل را فغانی دیگراست هر طرف از شهرت گل داستانی دیگر است

2 عشق بلبل جلوهٔ گل را نمایان کرد و بس ورنه گل را درگلستان دوستانی دیگر است

3 بانگ عشاق وطن غالب زروی درد نیست خلق را دربارهٔ ایشان گمانی دیگر است

4 خرقه و دراعه و داغ جبین حرفیست مفت صاحبان روح عالی را نشانی دیگر است

1 درغمش هرشب به گردون پیک آهم می‌رسد صبرکن ای دل شبی آخر به ما هم می‌رسد

2 شام تاربک غمش راگر سحرکردم چه سود کزپس آن نوبت روز سیاهم می‌رسد

3 صبرکن گر سوختی ای دل ز آزار رقیب کاین حدیث جانگداز آخر به شاهم می‌رسد

4 گر گنه کردم عطا از شاه خوبان دور نیست روزی آخر مژده ی عفو گناهم می‌رسد

1 نصیحتی است اگر بشنوی زیان نکنی که اعتماد بر اوضاع این جهان نکنی

2 از این وآن نکشی هیچ در جهان آزار اگرتو نیت آزار این و آن نکنی

3 ز صد رفیق یکی مهربان فتد، هش دار که ترک صحبت یاران مهربان نکنی

4 بود رفیق کهن چون می کهن‌، زنهار که از رفیق و می تازه سرگران نکنی

1 منم که عشق بتانم نموده پیر و کهن ندانم اینکه چه افتاده عشق را با من

2 بلی هر آنکو عشق بتانش چیره شود شگفت نیست گر آید نزار و پیر و کهن

3 ز رنج و درد چنان شد تنم که گر بینی گمان بری که سرشته ز رنج و دردم تن

4 مرا ز عشق که بر اهرمن نصیب مباد سیه‌ تر آمده گیتی ز جان اهریمن

1 شب است و آنچه دلم کرده آرزو اینجاست ز عمر نشمرم آن ساعتی که او اینجاست

2 ز چشم‌ شوخ رقیب ای صنم چه پوشی روی‌؟ بپوش قلب خود از وی که آبرو اینجاست

3 حذر چه می‌کنی از چشم غیر و صحبت خلق ز قلب خویش حذر کن که گفت‌وگو اینجاست

4 نگاهدار دل از آرزوی نامحرم که فر و جاه و جمال زن نگو اینجاست

1 ای دل به صبر کوش که هر چیز بگذرد زبن حبس هم مرنج که این نیزبگذرد

2 فرهاد گو به تلخی غم صبر کن که زود شیرینی تعیش پرویز بگذرد

3 دوران رادمردی و آزادگی گذشت وین دورهٔ سیاه بلاخیز بگذرد

4 مردانه پایدار بر احداث روزگار کاین روزگار زن‌صفت حیز بگذرد

1 در ده شراب کهنه که آمد بهار نو برخوان سرود تازه که شد روزگا‌ر نو*

2 برکن شعار کهنه ز تن این زمان که باغ پوشیده است بر تن گلبن شعار نو

3 طی گشت هرج و مرج زمستان کز آسمان آورده‌اند بهر چمن مستشار نو

4 دردا که کهنه کار وزیران ملک ما هر روز نو شدند و نکردندکار نو

1 سر آزادهٔ ما منت افسر نکشد تن وارستهٔ ما حسرت زیور نکشد

2 ما فقیران تهی‌دست ز خود بیخبریم جز سوی حق دل ما جانب دیگر نکشد

3 ما گداییم ولی قصر غنا منزل ماست هرکه شد همدم ما منت‌قیصرنکشد

4 خضر ماییم که خاک ره ما آب بقاست هرکه شد همره ما ناز سکندر نکشد

1 ای مصور نقش آن سرّ نهانش را بکش موشکافی‌ها کن و موی میانش را بکش

2 سیل اشگ از جویبار دیده اول کن روان زان سپس آن قد چون سرو روانش را بکش

3 گرز موی خامه شنگرفی جهد بر صفحه‌، زان نکته‌ای شیرین فروگیر و دهانش را بکش

4 چون‌ مرا بیند ز شرمش برچکد خوی از عذار گرتوانی آن عذار خوی‌دستان را بکش

آثار ملک‌الشعرا بهار

11 اثر از غزلیات ملک‌الشعرا بهار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات ملک‌الشعرا بهار شعر مورد نظر پیدا کنید.