غزلیات ملک‌الشعرا بهار

102 اثر از غزلیات ملک‌الشعرا بهار در سایت شعرنوش گردآوری شده است. در این مجموعه می‌توانید اشعار معروف، عاشقانه و حکیمانه ملک‌الشعرا بهار را به‌صورت دسته‌بندی‌شده و با قابلیت جستجو مطالعه کنید. شما در حال مشاهده صفحه 3 از این مجموعه هستید.

شیرین‌لبی که آفت از ملک‌الشعرا بهار غزل 300

1. شیرین‌لبی که آفت جان‌ها نگاه اوست
هرجا دلیست بستهٔ زلف سیاه اوست
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

غم‌مخور جانا در این‌عالم از ملک‌الشعرا بهار غزل 301

1. غم‌مخور جانا در این‌عالم که عالم هیچ نیست
نیست‌هستی‌جز دمی‌ناچیز و آن‌دم‌هیچ‌نیست
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

قدرت شاهان ز تسلیم از ملک‌الشعرا بهار غزل 302

1. قدرت شاهان ز تسلیم فقیران بیش نیست
قصر سلطان امن‌تر ازکلبهٔ درویش نیست‌
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

به کشوری که در آن ذره‌ای از ملک‌الشعرا بهار غزل 303

1. به کشوری که در آن ذره‌ای معارف نیست
اگرکه مرگ بباردکسی مخالف نیست
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

اصلاح آشیانه به دست از ملک‌الشعرا بهار غزل 304

1. اصلاح آشیانه به دست من و تو نیست
توفیر آب و دانه به دست من و تو نیست
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

شاهدی کز پی او دیدهٔ از ملک‌الشعرا بهار غزل 305

1. شاهدی کز پی او دیدهٔ گریانی نیست
نوبهاریست که هیچش نم بارانی نیست
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

در پایش اوفتادم و از ملک‌الشعرا بهار غزل 306

1. در پایش اوفتادم و اصلا ثمر نداشت
تا خون من نریخت ز من دست برنداشت
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

در مسیل مسکنت خفتیم از ملک‌الشعرا بهار غزل 307

1. در مسیل مسکنت خفتیم و چندی برگذشت
سر ز جا برداشتیم اکنون که‌آب از سرگذشت
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

گفتمش‌هنگام‌وصل از ملک‌الشعرا بهار غزل 308

1. گفتمش‌هنگام‌وصل است ای بت‌فرخار، گفت‌:
باش اکنون تا برآید، گفتم‌: ازگل خار، گفت‌:
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

از دوست بریدیم به از ملک‌الشعرا بهار غزل 309

1. از دوست بریدیم به صد رنج و ندامت
از دوست به‌خیر آمد و از ما به‌سلامت
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

شمعیم و دلی مشعله‌افروز از ملک‌الشعرا بهار غزل 310

1. شمعیم و دلی مشعله‌افروز و دگر هیچ
شب تا به سحر گریهٔ جانسوز و دگر هیچ
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

خیزید و به پای خم مستانه از ملک‌الشعرا بهار غزل 311

1. خیزید و به پای خم مستانه سر اندازید
وان راز نهانی را از پرده براندازند
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه