11 اثر از غزلیات ملک‌الشعرا بهار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات ملک‌الشعرا بهار شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار ملک‌الشعرا بهار / غزلیات ملک‌الشعرا بهار

غزلیات ملک‌الشعرا بهار

1 سیل خون‌آلود اشکم بی‌خبر گیرد تو را خون مردم‌، آخر ای بیدادگر، گیرد تو را

2 ای شکرلب‌، آب چشمم نیک دریابد تو را وی قصب‌پوش آتش دل زود درگیرد تو را

3 ور گریزی زین دو طوفان چون پری بر آسمان بر فراز آسمان آه سحر گیرد تو را

4 باخبر کردم تو را خون ضعیفان را مریز زان که خون بی‌گناهان بی‌خبر گیرد تو را

1 همین نه ازستم چرخ شهرآمل سوخت که‌ازعطش به‌ری امسال سبزه وگل سوخت

2 بجای شمع برافروخت در چمن گل سرخ بجای شهپر پروانه بال بلبل سوخت

3 به باغ‌، بید معلق زتشنگی چون شمع گرفت لرزه و ازپای تا به کاکل سوخت

4 تو ای سحاب کرم قطره‌ای فشان بر خاک که چهرلاله سیه گشت وزلف سنبل سوخت

1 بر دل من گشت عشق نیکوان فرمان‌روا اشک سرخ من دلیل و رنگ زرد من گوا

2 نیستی رنگم چنین و نیستی اشکم چنان گر بر این دل نیستی عشق بتان فرمانروا

3 تا شدم با مهر آن نامهربان دلبر، قرین تا شدم با عشق آن ناپارسا یار آشنا

4 مهربان بودم‌، به جان خود شدم نامهربان پارسا بودم‌، به کار دین شدم ناپارسا

1 خامشی جُستم که حاسد مرده پندارد مرا وز سر رشگ و حسدکمتر بیازارد مرا

2 زنده درگور سکوتم من‌، مگر زین بیشتر روزگار مرده‌پرور خوار نشمارد مرا

3 مردمان از چشم بد ترسند و من از چشم خوب حق ز چشم خوب مهرویان نگهدارد مرا

4 مرک‌شاعر زندگی‌بخش خیال اوست کاش این خموشی در شمار مردگان آرد مرا

1 بکرد ای جوهر سیال در مغز بهار امشب سرت گردم‌نجاتم ده ز دست روزگار امشب

2 بر یاران ترش‌روی آمدم زبن تلخکامی‌ها ز مستی خندهٔ شیربن به روبم برگمار امشب

3 ز سوز تب نمی‌نالم طبیبا دردسرکم کن مرا بگذار با اندیشهٔ یار و دیار امشب

4 هزاران زخم کاری دارم اندر دل ولی هر دم ز یک زخم جگر ترساندم بیماردار امشب

1 بسوختیم زبیداد چرخ و خواهد سوخت کسی که علم فراموش کرد و جهل آموخت

2 بگو به سایهٔ دیوار دیگران خسبد کسی که خانهٔ خود را به دیگران بفروخت

3 وطن زکید اجانب درون آتش و ما به سر زنیم و بنالیم از اینکه آمل سوخت

4 شکافتیم و دربدیم و سوختیم ز جهل به زیب پیکر ما گر جهان قبایی دوخت

1 دوست می‌دارم من این نوروز فرخ‌فال را تاکنم نو بر جبین خوبرویان سال را

2 خواهی ار با فال میمون بگذرد روز تو خوش خواهی ار با فال میمون بگذرد روز تو خوش

3 عاشقا ز آه سحر غافل مشو کاین ابر فیض آبیاری می‌نمایدگلشن آمال را

4 خواهی ار با کس درآمیزی به رنگ او درآی بین چسان همرنگ گل پروانه دارد بال را

1 جز روی تو کافروخته گردد ز می ناب آتش که شنیده ‌است که روشن شود از آب

2 شنگرف دو رخسار تو آمیخته با سیم سیم تو ز دو دیده‌ام انگیخته سیماب

3 سیماب اگرم بارد به رخ عجبی نیست سیماب روان شیفته باشد به زر ناب

4 دو چشم و جبین تو در آن زلف چه باشد؟ دو نرگس نو ساخته اندر شب مهتاب

1 ای تازه بهار نغز و زیبایی اندر خور دیدن و تماشایی

2 رضوان سر شاخ تازه پیراید چون تو سر زلف تازه پیرایی

3 هر دم به دگر طریقه و آیین رخسارهٔ خویشتن بیارایی

4 تا آن که بدین طریقه‌های نو دل از کف شیخ و شاب بربایی

1 آن چه شعله است کزان راهگذار می‌آید یا چه برقیست که دایم به‌نظر می‌آید

2 ظلماتیست جهانگیرکه چون سیل روان مژده آب حیاتش ز اثر می‌آید

3 زادهٔ فکر من است این که پس از چندین قرن به سفررفته و اکنون زسفر می‌آید

4 دیده بگشای و در آغوش بگیرش کز مهر پسری بر سر بالین پدر می‌آید

آثار ملک‌الشعرا بهار

11 اثر از غزلیات ملک‌الشعرا بهار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات ملک‌الشعرا بهار شعر مورد نظر پیدا کنید.