11 اثر از غزلیات ملک‌الشعرا بهار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات ملک‌الشعرا بهار شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار ملک‌الشعرا بهار / غزلیات ملک‌الشعرا بهار

غزلیات ملک‌الشعرا بهار

1 ز نار هجر می‌سوزم ز درد عشق می‌نالم خدا را، ای طبیب مهربان رحمی بر احوالم

2 به حال و روز مشتاقان زدم بس طعنه تا امشب ز زلفی شد سیه روزم‌، ز خالی شد تبه حالم

3 بسی بگذشت سال و مه به‌من در عشق تا آخر غم هجران نصیب آمد ز دوران مه و سالم

4 مرا پرکنده سیل عشق‌، بنیاد شکیبایی گواه صادق ار خواهی ببین در اشک سیالم

1 ز نادرستی اهل زمان شکسته شدیم ز بس که داد زدیم آی دزد خسته شدیم

2 ز عشق دست کشیدیم و بهر کشتن خویش به پایمردی اغیار دسته دسته شدیم

3 خراب گشت وطنخواهی از من و تو بلی میان میوهٔ شیرین زمخت هسته شدیم

4 سری به‌دست شمال و سری به دست جنوب بسان رشته در این کشمکش گسسته شدیم

1 وقت آنست که بر سبزه مقامی بکنیم بزمی آراسته و شرب مدامی بکنیم

2 نیک فالی است که در غرّهٔ شوال به مهر ماه را نو به خط سبز غلامی بکنیم

3 مفتی شهر خراب از می نابست بیا کاقتدایی ز ارادت به امامی بکنیم

4 لله الحمد که این عاشقی و شرب مدام نگذارند که ما فعل حرامی بکنیم

1 منم که عشق بتانم نموده پیر و کهن ندانم اینکه چه افتاده عشق را با من

2 بلی هر آنکو عشق بتانش چیره شود شگفت نیست گر آید نزار و پیر و کهن

3 ز رنج و درد چنان شد تنم که گر بینی گمان بری که سرشته ز رنج و دردم تن

4 مرا ز عشق که بر اهرمن نصیب مباد سیه‌ تر آمده گیتی ز جان اهریمن

1 ای دوست بیا لختی ترک می و ساغرکن از میکده بیرون شو جان بر لب کوثرکن

2 مست می وحدت شو پا بر سرکثرت زن فانی شو و باقی باش تقلید پیمبرکن

3 کفتار نبی بشنو، اسرار ولی دریاب چند این در و چند آن در، دریوزه ز حیدرکن

4 از هرچه جز او بگذر، در هرکه جز او منگر بر درگه او سر نه‌، در حضرت او سرکن

1 ای نرگست به خلق در فتنه بازکن وی سنبل تودست تطاول درازکن‌*

2 چشمانت را حذر بود از دیدن رقیب همچون مریضکان ز مرگ احترازکن

3 الفت چگونه دست دهد بین ما وشیخ ماکار بر حقیقت و او بر مجازکن

4 ما در درون میکده صهبا به جام ربز شیخ از درون صومعه گردن درازکن

1 تا توانی دفع غم از خاطر غمناک کن در جهان گریاندن آسانست اشکی پاک کن

2 گر نسیم فیض خواهی از گلستان وجود یک سحر چون گل به عشق او گریبان چاک کن

3 هرکه بار او سبکتر راه او نزدیکتر بار تن بگذار و سیر انجم و افلاک کن

4 تا ز باغ خاطرت گل‌های شادی بشکفد هرچه در دل تخم کین داری به زیر خاک کن

1 غمزه‌ات خونریزتر یا دیدهٔ خونبار من طره‌ات آشفته‌تر یا خاطر افکار من

2 لعل جانان سرخ‌تر یا لاله یا می یا عقیق مه نکوتر یا پری یا حور یا دلدار من

3 کام عاشق تلخ‌تر یا صبر یا گفتار تو وصل دلبر خوبتر یا عشق یا کردار من

4 طالع من تیره‌تر یا زلف تو یا شام هجر وصل تو دشوارتر یا کام دل یا کار من

1 لاله خونین کفن از خاک سر آورده برون خاک مستوره فلب بشر آورده برون

2 نیست این لالهٔ نوخیز، که از سینه خاک پنجه جنگ جهانی جگر آورده برون

3 رمزی از نقش قتالست که نقاش سپهر بر سر خامه ز دود و شرر آورده برون

4 یاکه در صحنهٔ گیتی ز نشان‌های حریق ذوق صنعت اثری مختصر آورده برون

1 در ده شراب کهنه که آمد بهار نو برخوان سرود تازه که شد روزگا‌ر نو*

2 برکن شعار کهنه ز تن این زمان که باغ پوشیده است بر تن گلبن شعار نو

3 طی گشت هرج و مرج زمستان کز آسمان آورده‌اند بهر چمن مستشار نو

4 دردا که کهنه کار وزیران ملک ما هر روز نو شدند و نکردندکار نو

آثار ملک‌الشعرا بهار

11 اثر از غزلیات ملک‌الشعرا بهار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات ملک‌الشعرا بهار شعر مورد نظر پیدا کنید.