11 اثر از غزلیات ملک‌الشعرا بهار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات ملک‌الشعرا بهار شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار ملک‌الشعرا بهار / غزلیات ملک‌الشعرا بهار

غزلیات ملک‌الشعرا بهار

1 ای مصور نقش آن سرّ نهانش را بکش موشکافی‌ها کن و موی میانش را بکش

2 سیل اشگ از جویبار دیده اول کن روان زان سپس آن قد چون سرو روانش را بکش

3 گرز موی خامه شنگرفی جهد بر صفحه‌، زان نکته‌ای شیرین فروگیر و دهانش را بکش

4 چون‌ مرا بیند ز شرمش برچکد خوی از عذار گرتوانی آن عذار خوی‌دستان را بکش

1 درگوش دارم این سخن از پیر می‌فروش کای طفل بر نصیحت پیران بدار گوش

2 خواهی که خنده سازکنی چون غرابه خند خواهی که باده نوش کنی چون پیاله نوش

3 کآن یک‌هزار خنده نموده است و دیده تر وین یک‌هزار جرعه کشیدست و لب خموش

4 پوشیده می بنوش که سهل است این خطا با رحمت خدای خطابخش جرم‌پوش

1 کسی که افسر همت نهاد بر سر خویش به دست کس ندهد اختیار کشور خویش

2 بگو به سفله که در دست اجنبی ندهد کسی که نان پدر خورده‌، دست مادر خویش

3 چه غم عقیدهٔ ما را اگر به قول سفیه کسی به کشور خود گرد کرده لشگر خویش

4 در آب و خاک و هواهای خویش آزادیم رقیب گو بگدازد میان آذر خویش

1 مکن تو با دل من بیش از این به جور سلوک که ملک زیر و زبر می‌شود ز جور ملوک

2 لبت به نغمهٔ جان‌بخش چون مسیحا، جان دهد به پیکر بی‌روح مردم مفلوک

3 وفا کنی بچشیم و جفا کنی بکشیم به حکم آن که بتان مالکند و ما مملوک

4 کند قمر به رخت سجده‌؟ این بود معلوم رسد به نور رخت زهره‌؟ این بود مشکوک

1 اگرچه بسته قضا دست نوبهار امسال بدین خوشیم که خُرّم بود بهار امسال

2 سزد که خلق نکوتر ز سال پار شوند که نوبهار نکوتر بود ز پار امسال

3 نگار، پار سر قتل و جنگ و غارت داشت ولی به صلح و صفاییم امیدوار امسال

4 ز کارزار عدو، پار کار ما شد زار خدا کند که ‌شود کار خصم زار امسال

1 دل سوی مهر می کشد و مهر سوی دل جایی که مهر نیست مکن جستجوی دل

2 دل گوشت‌پاره‌ای که بجنبد به سینه نیست منگر چنین ز چشم حقارت به سوی دل

3 بحث بهشت و دوزخ و آشوب کفر و دین چون بنگرند نیست مگر گفتگوی دل

4 افلاک را به لرزه فکندی بهر نفس گر آمدی ز پرده برون هایهوی دل

1 باز پیمان بست دل با دلبری پیمان گسل سحر چشمش‌ چشم‌بند و بند زلفش‌ جان‌گسل

2 دوست کش‌،‌ بیگانه‌پرور، دیرجوش و زودرنج سست‌پیمان،‌ سخت‌دل‌،‌ مشکل‌پسند،‌ آسان‌گسل

3 در نگاه تند چون قاتل ز مجرم جان‌ ستان در عطای بوسه چون سیر از گرسنه نان‌گسل

4 لفظ آتشبار او یاس‌آور و امّیدسوز نرگس بیمار او دردافکن و درمان‌گسل

1 منم که خط غلامی دهم به نیم ‌سلام دل من است که قانع شود به یک پیغام

2 کنون که گردش ایام را ثباتی نیست همان‌ خوش است که در عشق بگذرد ایام

3 من آن مقام بلند از کجا به دست آرم که عاشقانه بیایم در آن بلند مقام

4 من آن نی‌ام که هلال از تمام نشناسم مه‌ دو هفته هلال‌ است و عارض تو تمام

1 از داغ غمت جانا می‌سوزم و می‌سازم چون شمع ز سر تا پا می‌سوزم و می‌سازم‌*

2 از زشتی بدخوبان وز جور نکورویان گه زشت وگهی زیبا می‌سوزم و می‌سازم

3 درویش ز دروبشی شاه از طمع بیشی لیکن من از استغنا می‌سوزم و می‌سازم

4 سرخ ازتف عشقم دل‌، زرد از غم یارم رخ دایم چو گل رعنا، می سوزم و می‌سازم

1 بود آیا که دگرباره به شیراز رسم بار دیگر به مراد دل خود باز رسم

2 بود آیا که ز ری راه صفاهان گیرم وز صفاهان به طربخانهٔ شیراز رسم

3 خیزم از جای و بدان شهر طربخیز شوم تازم از شوق و بدان خطهٔ ممتاز رسم

4 به ملاقات گرامی ادبایی که بود جمله را قول و غزل تالی اعجاز رسم

آثار ملک‌الشعرا بهار

11 اثر از غزلیات ملک‌الشعرا بهار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات ملک‌الشعرا بهار شعر مورد نظر پیدا کنید.