11 اثر از غزلیات ملک‌الشعرا بهار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات ملک‌الشعرا بهار شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار ملک‌الشعرا بهار / غزلیات ملک‌الشعرا بهار

غزلیات ملک‌الشعرا بهار

1 غم‌مخور جانا در این‌عالم که عالم هیچ نیست نیست‌هستی‌جز دمی‌ناچیز و آن‌دم‌هیچ‌نیست

2 گر به‌واقع بنگری بینی که ملک لایزال ابتدا و انتهای هر دو عالم هیچ نیست

3 بر سر یک مشت خاک اندر فضای بی‌کنار کر و فر آدم و فرزند آدم هیچ نیست

4 در میان اصل‌های عام جز اصل وجود بنگری اصلی مسلم و آن مسلم هیچ نیست

1 تا به کنج لبت آن خال سیه‌رنگ افتاد نافه را صدگره از خون به دل تنگ افتاد

2 آن نه خط است برآن عارض پرنقش و نگار رنگ محویست که در دفتر ارژنگ افتاد

3 سیب از آسیب‌جهان‌رست که همرنگ تو شد گشت نارنج ز غم زردکه نارنگ افتاد

4 دررهت چشم من از هفته به هفتادکشید در پی‌ات کار من ازگام به فرسنگ افتاد

1 حیله‌ها سازد در کار من آن ترک پسر تا دل خویش به او بازدهم بار دگر

2 گه فرو ریزد بر لالهٔ تر مشک سیاه گه بیاراید مشک سیه از لالهٔ تر

3 چون مرا بیند دزدیده سوی من نکرد من ندانم چه کنم یارب ازین دزد نگر

4 ترک من حیله بسی داند در بردن دل داشت باید دل از حیلهٔ ترکان به حذر

1 رخ تو دخلی به مه ندارد که مه دو زلف سیه ندارد

2 به هیچ وجهت قمر نخوانم که هیچ وجه شبه ندارد

3 بیا و بنشین به کنج چشمم که کس در این گوشه‌ ره ندارد

4 نکو ستاند دل از حریفان ولی چه حاصل نگه ندارد

1 تا توانی دفع غم از خاطر غمناک کن در جهان گریاندن آسانست اشکی پاک کن

2 گر نسیم فیض خواهی از گلستان وجود یک سحر چون گل به عشق او گریبان چاک کن

3 هرکه بار او سبکتر راه او نزدیکتر بار تن بگذار و سیر انجم و افلاک کن

4 تا ز باغ خاطرت گل‌های شادی بشکفد هرچه در دل تخم کین داری به زیر خاک کن

1 گفتمش‌هنگام‌وصل است ای بت‌فرخار، گفت‌: باش اکنون تا برآید، گفتم‌: ازگل خار، گفت‌:

2 جانت اندر هجر، گفتم‌: جان پی ایثار تست گرچه هست این هدیه در نزد تو بی‌مقدار، گفت‌:

3 عاشقا! این ناله و آه و فغان از جور کیست‌؟ گفتم‌: از جور تو معشوق جفاکردار، گفت‌:

4 عاشقان را رنج باید بردگفتم‌: رنج عشق‌؟ گفت‌: از آن دشوارتر، گفتم‌: فراق یار؟ گفت

1 ز نادرستی اهل زمان شکسته شدیم ز بس که داد زدیم آی دزد خسته شدیم

2 ز عشق دست کشیدیم و بهر کشتن خویش به پایمردی اغیار دسته دسته شدیم

3 خراب گشت وطنخواهی از من و تو بلی میان میوهٔ شیرین زمخت هسته شدیم

4 سری به‌دست شمال و سری به دست جنوب بسان رشته در این کشمکش گسسته شدیم

1 ای دوست بیا لختی ترک می و ساغرکن از میکده بیرون شو جان بر لب کوثرکن

2 مست می وحدت شو پا بر سرکثرت زن فانی شو و باقی باش تقلید پیمبرکن

3 کفتار نبی بشنو، اسرار ولی دریاب چند این در و چند آن در، دریوزه ز حیدرکن

4 از هرچه جز او بگذر، در هرکه جز او منگر بر درگه او سر نه‌، در حضرت او سرکن

1 اگرچه بسته قضا دست نوبهار امسال بدین خوشیم که خُرّم بود بهار امسال

2 سزد که خلق نکوتر ز سال پار شوند که نوبهار نکوتر بود ز پار امسال

3 نگار، پار سر قتل و جنگ و غارت داشت ولی به صلح و صفاییم امیدوار امسال

4 ز کارزار عدو، پار کار ما شد زار خدا کند که ‌شود کار خصم زار امسال

1 بهار مژدهٔ نو داد فکر باده کنید ز عمر خویش درتن فصل استفاده کنید

2 خورید باده‌، مدارید غصهٔ کم و بیش که غصه کم شود ار باده را زیاده کنید

3 مناسب است به شکرانهٔ مقام رفیع گر التفات به یاران اوفتاده کنید

4 به باد رفت سرشمع وهمچنان می گفت که فکر مردم هستی به باد داده کنید

آثار ملک‌الشعرا بهار

11 اثر از غزلیات ملک‌الشعرا بهار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات ملک‌الشعرا بهار شعر مورد نظر پیدا کنید.