1 چارچیز از چار دیگر شد تمام چون شنیدی یاد میدار ای غلام
2 دانش مرد از خرد گیرد کمال از عمل نیت همی یابد جمال
3 دینت از پرهیز کامل میشود نعمتت از شکر شامل میشود
4 هست دانش را کمالات از خرد نیتت را بی عمل کس ننگرد
1 چارچیز است آنکه بعد از رفتنش از محالاتست باز آوردنش
2 چون حدیثی رفت ناگه بر زبان یا که تیری جست بیرون از کمان
3 باز چون آری حدیث گفته را کس نگرداند قضای رفته را
4 باز کی گردد چو تیر انداختی همچنین عمری که ضایع ساختی
1 حاصل آید چارچیز از چارچیز یاد دار از این نکته از من ای عزیز
2 خامشی را هر که سازد پیشهٔ در جهان نبود ز کس اندیشهٔ
3 از سخاوت مرد یابد سروری شکر نعمت را دهد افزونتری
4 گر سلامت بایدت خاموش باش گشت ایمن هر که نیکی کرد فاش
1 چارچیزت بردهد از چار چیز نشنود این نکته جز اهل تمیز
2 هر که زو صادر شود این چارکار بیند آن چار دگر بیاختیار
3 هر که در پایان کاری ننگرد عاقبت روزی پشیمانی خورد
4 هر که نکند احتیاط کارها بر دلش آخر نشیند بارها
1 آدمی را چارچیز آرد شکست با تو گویم گوش دارای حق پرست
2 دشمن بسیار و وام بی شمار شغل بی حد و عیال با قطار
3 وای مسکین که غرق وام شد هر دمی از غصه خون آشام شد
4 هر کرا بسیار باشد دشمنش خیره گردد هر دو چشم روشنش
1 چارچیز است از خطاها ای پسر گوش دارش با تو گویم سر بسر
2 اول از زن داشتن چشم وفا ساده دل را بس خطا باشد خطا
3 ایمنی از بد خطای دیگرست صحبت صبیان ازینها بدترست
1 چارچیز است از عطاهای کریم با تو گویم یادگیرش ای سلیم
2 فرض حق اول بجای آوردنست والدین از خویش راضی کردنست
3 حکم دیگر چیست با شیطان جهاد چارمش نیکی بخلق نامراد
1 میفزاید عمر مرد از چارچیز این نصیحت بشنو ای جان عزیز
2 اول آوردن بگوش آواز خوش وانگهی دیدن جمال ماه وش
3 سیوم آمد ایمنی بر مال و جان میفزاید عمر مردم را از آن
4 آنکه کارش بر مراد دل شود در بقا افزونیش حاصل بود
1 عمر مردم را بکاهد پنج چیز یاددارش چون شنیدی ای عزیز
2 شد یکی زان پنج در پیری نیاز پس غریبی وانگهی رنج دراز
3 هر که او بر مرده اندازد نظر عمر او بیشک بکاهد ای پسر
4 پنجم آمد ترس و بیم از دشمنان عمر را اینها همی دارد زیان
1 دور شو از پنج خصلت ای پسر تا نریزد آب رویت در نظر
2 اولا کم گوی با مردم دروغ زانکه گردی از دروغت بی فروغ
3 هر که استیزه کند با مهتران آب روی خود بریزد بی گمان
4 پیش مردم هر کرا نبود ادب گر بریزد آب رو نبود عجب