1 در ورع ثابت قدم باش ای پسر گر همی خواهی که گردی معتبر
2 خانهٔ دین گردد آباد از ورع لیک میگیرد خرابی از طمع
3 هر که از علم ورع گیرد سبق دور باید بودنش از غیر حق
4 ترسکاری از ورع پیدا شود هر که باشد بی ورع رسوا شود
1 گر ترا عقلست با دانش قرین باش درویش و بدرویشان نشین
2 همنشینی جز بدرویشان مکن تا توانی غیبت ایشان مکن
3 حب درویشان کلید جنت است دشمن ایشان سزای لعنت است
4 پوشش درویش غیر از دلق نیست در پی کام و هوای خلق نیست
1 ازدو کس پرهیز کن ای هوشیار تا نهبینی نکبتی در روزگار
2 اول از دشمن که او استیزه روست انگهی از صحبت نادان دوست
3 خویش را از نود دشمن دور دار یار نادان را زخود مهجور دار
4 ای پسر کم گوی با مردم درشت ور بگویی از تو گردانند پشت
1 در سخا کوش ای برادر در سخا تا بیابی از پی شدت رخا
2 باش پیوسته جوانمرد ای اخی زانکه نبود دوزخی مرد سخی
3 در رخ مرد سخی نور و صفاست زانکه در جنت قرینش مصطفی است
4 اسخیا را با جهنم کار نیست جای ممسک جز میان نار نیست
1 از خدای خویشتن غافل مباش غافلانه در ره باطل مباش
2 جای گریه است این جهان دروی مخند چشم عبرت برگشای و لب به بند
3 همچو مور از حرص هر سوی مرو پند ناصح را بگوش جان شنو
4 ای پسر کودک نهٔ بازی مکن کار با شیطان بانبازی مکن
1 سه علامت دان که در احمق بود اولا غافل زِ یاد حق بود
2 گفتن بسیار عادت باشدش کاهلی اندر عبادت باشدش
3 ای پسر چون احمق و جاهل مباش یک دم از یاد خدا غافل مباش
4 هر که او از یاد حق غافل بود از حماقت در ره باطل بود
1 هست ظاهر سه علامت در شقی میخورد دایم حرام از احمقی
2 بیطهارت باشد و بی گاه خیز هم از اهل علم باشد درگریز
3 ای پسر مگریز از اهل علوم تا نسوزد مر ترا نار سموم
4 تا توانی هیچ کس را بدمگوی پیش مردم هم ز باب خود مگوی
1 چارچیز از چار دیگر شد تمام چون شنیدی یاد میدار ای غلام
2 دانش مرد از خرد گیرد کمال از عمل نیت همی یابد جمال
3 دینت از پرهیز کامل میشود نعمتت از شکر شامل میشود
4 هست دانش را کمالات از خرد نیتت را بی عمل کس ننگرد
1 دور باش ای خواجه از اهل نفاق در جهنم دان منافق را وثاق
2 سه علامت در منافق ظاهرست زان سبب مقهور قهر قاهرست
3 وعدههای او همه باشد خلاف قول او نبود بغیر از کذب ولاف
4 مؤمنان را کم رعایت میکند هم امانت راخیانت میکند
1 فقر میدانی چه باشد ای پسر با تو گویم گر نداری زان خبر
2 گرچه باشد بینوا در زیر دلق خویش را منعم نماید پیش خلق
3 گرسنه باشد ز سیری دم زند دوستی با دشمنان خود کند
4 گرچه باشد لاغر و خوار و ضعیف وقت طاعت کم نباشد از حریف