1 هر که در اصل از نبی دارد مقام بر درنده گوشتش آمد حرام
2 آل پیغمبر بقول آن امام باشد ایمن از سباع و از هوام
3 پس خلیفه گفت این دم میرویم تا حدیث مصطفی را بکرویم
4 اندر این جا خانهٔ پر شیر هست پیش شیران میکنیم این دم نشست
1 جیفهٔ دنیا چو مردار آمده طالب آن کلب کردار آمده
2 بر تو ای نادان شده مردی حرام چندگردی گرد مرداری مدام
3 بهر آن دنیا صحیفه باشدت که همی خواهی که جیفه باشدت
4 تخم نیکی کار و نیکی کن درو تا بری از جمله دینداران گرو
1 دارم از بستان حق گلدستهای واین حدیث خوش ز خودوارستهای
2 سالکی نیکو خصالی مقبلی در طریق اهل حق صاحبدلی
3 گفت روزی مصطفی بامرتضی در عبادت بود از بهر خدا
4 پیش حق احرام بسته محو بود گاه اندر سکر و گه در صحو بود
1 گفت پیغمبر به یاران این سخن پیک ربّ العالمین آمد بمن
2 گفت حیدر را خدا این تحفه داد بر همه خلق جهان فضلش نهاد
3 گفت او والی بود در ملک من خود یقین میدان و رادر سلک من
4 گشت داخل از یقین زوج بتول درولایت با خداوند و رسول
1 چون ولایت کرد در عالم ظهور دید او را موسی اندر کوه طور
2 بوده مخفی باتمام انبیا گشته ظاهربا من آن شیر خدا
3 غیر حیدر نیست با من در وجود زآنکه کرده او بحق دایم سجود
4 غیر حیدر نیست مقصودم کسی گفته این اسرار معبودم بسی
1 یک روایت خوب از من گوش کن جام از ساقی کوثر نوش کن
2 نقل دارم از ثقات با صفا آنکه روزی حضرت خیرالوری
3 چونکه او برگشت از حجّ الوداع در غدیر خم مکان کرد آن مطاع
4 جبرئیل از حضرت عزّت رسید نزل از حضرت به پیش او کشید
1 پس نبی فرمود منبر ساختند از جهاز اشترش افراختند
2 رفت بر منبر رسول از پر دلی بود همراهش در آن منبر علی
3 گفت با اصحاب پیغمبر تمام این کلام خوش اداو با نظام
4 با شما ای مردمان با وفا نیستم اولی تر از نفس شما؟
1 جمله گفتند از طریق مهتری تو به ما از نفس ما اولی تری
2 گفت هر کس را منم مولای او پس علی مولای اوباشد نکو
3 حیدر از فرمان ربّ کاینات شد ولی بر مؤمنین و مؤمنات
4 هر که او در دین من باشد درست مهر حیدر در دلش باشد نخست
1 من بگویم آنچه مقصود خداست در نهان و آشکارا عین ماست
2 من بگویم با تو راز سترپوش گر همی خواهی که دانی باده نوش
3 من بگویم هرچه دارم در زبان بشنو و درگوش گیر و خوش بدان
4 من بگویم قصه نوحت تمام ز آنکه هستت کشتی معنی بکام