1 پند آزادیست ای آزاده مرد تو برآراز غافلی خویش گرد
2 سالها غافل از این پند آمدی لاجرم چون دیو در بند آمدی
3 رو تو این پندای پسر در گوش گیر بعد از این در خمِّ وحدت جوش گیر
4 هست این پند ز آیات کلام از زبان مصطفی خیرالانام
1 بود سلطانی بصورت چون پری عکس رخسارش چو مهر خاوری
2 همچو اویی مادر گیتی نزاد خاطر خلقان ز عدلش بود شاد
3 گرچه کودک بود شاه ملک جم بود ز آثار بزرگی محترم
4 خود بزرگان و اکابر صد هزار بهر دیدارش بعالم بیقرار
1 بود شبلی را ریاضت در جهان بر طریق اولیای آن زمان
2 نامه زهد و عبادت داشت او سنت احمد فرو نگذاشت او
3 بود او رادش همه ذکر الاه بود اندر ملک معنی پیر راه
4 گاهگاهی مجلسی میداشت او دانهٔ عرفان بمعنی کاشت او
1 بازهم نقلی ز شبلی گویمت بر کنار بحر معنی جویمت
2 بود در بغداد عالی مسجدی واندران مسجد نشسته عابدی
3 کامل و دانا بُد و پرهیزکار علم معنی بود او را برقرار
4 گفت با شبلی که ای شیخ نکو خیز وبهر عاشقان وعظی بگو
1 بشنو از گفتار فرزند نبی آنکه از جان بوده پیوند نبی
2 آن امامی کو بحقّ این راه رفت از جهان او با دل آگاه رفت
3 آن امامی کو چو جدّش پاک بود کی چو بابش خود ز دشمن باک بود
4 آن امامی کو زجدّ میراث یافت علم باطن روی خود از غیر تافت
1 ای بدنیا صرف کرده عمر خویش جان خود را کردهای صد بار ریش
2 خانه سازی از گل و بر روی آب بعد از آن آنجا نشینی بهر خواب
3 خواب این خانه چه باشد فکر کن این معانی با دل خود ذکر کن
4 با چنین اوقات بَد بیچاره تو اوفتاده درچه تن همچو گو
1 گه شوی دریا و گردی موج زن گه درآئی در میان مرد و زن
2 گه گل و گه بلبل بستان شوی گه می و گه مستی مستان شوی
3 گه درآئی همچو احمد سوی غار گه ببینی در معانی روی یار
4 گه شوی قاضی و مفتی در جهان گه شوی از دیدهٔ مردم نهان
1 عارفی واقف ز اصل هر علوم بعد من پیدا شود گوید به روم
2 گر تو مست وحدتی زو گوش کن جام عرفان را ز دستش نوش کن
3 او بنوشد او بپوشد از یقین از کف سلطان معنی شمس دین
4 از همان جامی که من نوشیدهام وز همان خرقه که من پوشیدهام
1 چون بیابی سرّ او را بر ملا خود بمیری در میان این بلا
2 ای تو از اسلام رفته خود برون خویشتن را کرده از دنیا زبون
3 همچو شیطان عاق گشتی ای دنی اندر این دنیا تو کمتر از زنی
4 مرد آن دان کو به دین مصطفا است پیرویّ شاه میر اولیاست
1 ای تو سلطان و کریم لایزال بیمثال و ذات پاکت بیزوال
2 ای ترا آدم شده جویا مدام بوده اوبا نور تو بینا مدام
3 ای ترا خود شیث بوده راز دان وی ترا ادریس بوده درس خوان
4 ای تو داده نوح را کشتی حلم وی ز تو هم یافته جرجیس علم