کاریست ز پیری از عطار نیشابوری مختارنامه 49
1. کاریست ز پیری و جوانی برتر
وز عالمِ مرگ و زندگانی برتر
...
1. کاریست ز پیری و جوانی برتر
وز عالمِ مرگ و زندگانی برتر
...
1. در بند گرهگشای میباید بود
گم ره شده رهنمای میباید بود
...
1. تخمی که درو مغز جهان پنهان بود
گم بود درو دو کون و این درمان بود
...
1. جانی که درو تیره و روشن تو بوَد
آنجا به یقین جان تو بوَد تن تو بوَد
...
1. آن قوم که دروحدت کل آن دارند
ملک دو جهان، به قطع، ایشان دارند
...
1. چون نور منوّرِ سُبُل یابی باز
در سینهٔ خود راهِ رُسُل یابی باز
...
1. آن راز که هست در پس صد سرپوش
سرپوش بسوز و باز کن دیده بهوش
...
1. در حضرت حق، جمله ادب باید بود
تا جان باقیست، در طلب باید بود
...
1. گر تشنهٔ بحری به گهر ایمان دار
چون بحر شدی گهر میانِ جان دار
...
1. چون بحر شدی گهر میانِ جان دار
تلخست دهانت ز شکر هیچ مپرس
...
1. کی پشه تواند که ثریا بیند
یا مورچهای گلشن خضرا بیند
...
1. گر باخبرست مرد و گر بیخبرست
آغشتهٔ این قلزم بیپا و سر است
...